روش های بهبود عزت نفس
روش های بهبود عزت نفس کدامند که میتوانیم به کمک آنها عزت نفس خود را بیشتر و قدرتمندتر کنیم تا غیر از خود، دیگران هم اثرات آن را مشاهده کنند؟
ما تا اینجا آمدیم بحث عزت نفس را بررسی کردیم ، و کارهایی که باعث کاهش عزت نفس می شود را گفتیم .
وبیان کردیم افرادی که عزت نفس پایینی دارند چه خصوصیاتی دارند .
از این به بعد می خواهیم وارد این فاز شویم که چطور و با چه روش ها و کارهایی می توانیم عزت نفس خودمان را بیشتر و قدرتمندتر و اثرگذارتر کنیم و نه تنها خودمان اثر آن را ببینیم بلکه دیگران هم بتوانند آن را مشاهده کنند .
در ادامه در مورد روش های بهبود عزت نفس و تاثیرات آن در زندگی خود و حتی دیگران می پردازیم.
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱- روش های بهبود عزت نفس : شکرگزاری
اولین کاری که باعث افزایش عزت نفس می شود ، البته نه تنها عزت نفس ، اعتماد به نفس شما و نه تنها اعتماد به نفس شما بلکه قدرت سخنوری و قدرت تخیل شما و اتفاقات خوب می شود ، بحث شکرگزاری است .
من قبلا گفتم که شما حتما یک سری آموزش ها را در بحث فن بیان و سخنرانی ببینید . یک لینکی را ارسال کردم که آن لینک وارد برگه ای میشد از سایت ما که در مورد سخنرانی ، سخنرانی حرفه ای صحبت کردیم . الان ۱۷ تا گام را گذاشتیم و حالا به مرور بیشتر هم می شود و اولین گام و اولین فیلمی که مشاهده کردید ، بحث شکرگزاری و سپاس گزاری بود .
شکرگزاری از خداوند ، جهان هستی ، کائنات ، بابت اینکه هستید ، انسانید و دارید اتفاقات بزرگ را رقم می زنید ؛ بابت هر چیزی که دارید .
شکرگزاری بابت همه چیزهایی که دارید ؛
بدن سالمی که دارید ، پاهایی که راه می روید ، دست هایی که استفاده می کنید ، قلبی که می تپد ، کلیه ها و کبدی که دارند کار می کنند و سلامتی را برای شما به ارمغان بیاورند.
چشم هایی که می بینید ، گوش هایی که می شنوید ، دهانی که صحبت می کنید ، بینی که بو احساس می کنید ؛ برای همه این ها باید شکرگزاری کنید . بایت داشته هایتان ، هر ماشینی که دارید ، ندارید ، سلامتیتان ، بابت خانواده تان ، بچه تان و هر روز حداقل بایت ۷ چیزی که دارید شکرگزاری کنید و اگر تکراری هم بود اشکال ندارد .
همین حس خوبی که در درونتان ایجاد می کنید ، از درون شما هم به دیگران ساطع می شود و این حس خوب نه تنها اتفاقات خوب را برای شما رقم می زند ، نه تنها ارتباطات دیگران با شما بهتر می شود بلکه ارتباطتان با خودتان بیشتر می شود و ارزشمندی خودتان را بیشتر درک می کنید و هر روز این کار را انجام دهید .
۲- روش های بهبود عزت نفس : زندگی در لحظه اکنون
دومین کاری که می توانید انجام دهید زندگی در لحظه است . در لحظه اکنون زندگی کنید .
خیلی از ما در لحظه اکنون نیستیم . وقتی چای می خوریم حواسمان به کار بعدی است . وقتی داریم غذا می خوریم تلویزیون نگاه می کنیم . وقتی داریم تلویزیون نگاه می کنیم فکرمان به کار ظهر است که انجام شده و یا به کاری که فردا می خواهیم انجام دهیم .
وقتی با یک نفر داریم گفتگو می کنیم ، با اعضای خانواده ، داریم به این فکر می کنیم که فردا کجا برویم و چه چیزی بخریم . در لحظه اکنون نیستیم ، چیزها و اتفاقات مختلف را خوب درک نمی کنیم .
وقتی صبحانه می خوریم به این فکر هستیم که در محل کار چه کار کنیم ، در محل کار به این فکر هستیم که ظهر ناهار را چطوری گرم کنیم ، ظهر به این فکر هستیم که عصر چطور به خانه برویم و همیشه در حال فکر قبل یا بعدش هستیم . بیاییم در لحظه اکنون زندگی کنیم .
بیاییم کارهای کوچک را انجام دهیم .
قدم های کوچک را برداریم . ازصبح مثلا ساعت ۶ و نیم تا ۷ ، ۷ تا ۷ و نیم است که وقتی می خواهید صبحانه بخورید ، موبایلتان را سایلنت کنید .
وقتی سرکارتان هستید و دارید با همکارتان صحبت می کنید ، با موبایل کار نکنید و در جیبتان بگذارید . نمی خواهم که کارهای انقلابی و بزرگ انجام دهید ، تغییرات بزرگ ، نه ، بیایید از کوچک شروع کنید ؛ روزی یک صفحه کتاب را شروع کنید به خواندن ، کافیه و همینطور جلوتر بروید .
مطمئن باشید مغز شما آنقدر قدرتمند شود که شما مجبور شوید بعدها روزی ۵ صفحه ، ۱۰ صفحه ، ۲۰ صفحه کتاب بخوانید و مغزتان این کار را انجام می دهد . شما را به سمت جلو هُل می دهید به شرط اینکه عادتش دهید و از کارهای کوچک شروع کنید . وقتی کنار خانواده تان هستید ، ۱۰۰ درصد حضور داشته باشید ، وقتی دارید با همسرتان یا فرزندتان صحبت می کنید به طور کامل در اختیارش باشید و حرف هایش را بشنوید ، شنونده خوبی باشید و حس بهتری را منتقل کنید که هم عزت نفس شما بهتر می شود و هم به دیگران منتقل می کنید .
گام های کوچک را بردارید .
به قول معروف می گویند:
بین المللی فکر کنید ، جهانی فکر کنید ولی محلی اقدام کنید . از کوچه خودتان شروع کنید . از کارهای کوچک .
بحث شکرگزاری و بحث زندگی در لحظه اکنون خیلی می تواند به شما کمک کند که آن حس خوب ، حس ارزشمندی ، حس پیداکردن اینکه ارزشمند هستید را بیشتر و بیشتر درک کنید ، با شکرگزاری چیزهایی که دارید ، توانمندی هایی که دارید ، قابلیت هایی که دارید ، کمک هایی که می کنید ، کمک هایی که می توانید بکنید حتی اگر نکردید ،
کمک های بالفعل ، بالقوه و زندگی در لحظه اکنون ، در همین لحظه و فکر کردن به اینکه این لحظه را چه کار کنم که بتوانم بهترین شکل ممکن کنم برای خودم و برای بقیه و این ۲تا کار ، اولین کار هایی هستند که اگر تمرکز خوبی روی آن ها انجام دهید واقعا می توانند عزت نفس شما و به دنبال آن اعتماد به نفس شما را خیلی بالاتر ببرند .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۳- روش های بهبود عزت نفس : زندگی آگاهانه
سومین موضوعی که باید در مسیر بهبود عزت نفس به آن توجه داشته باشیم ، بحثی تحت عنوان زندگی آگاهانه است . ما میدانیم اطرافمان اتفاقات زیادی است .
ما میدانیم مشکلات بسیاری وجود دارد . تنش های بسیاری وجود دارد . این ها را می دانیم اما این ها نباید باعث بهانه هایی برای ما شود .
میدانم که این اتفاقات هست ؛ این تنش ها هست ولی واقعا نمی شود . میدانم که این مسائل هست و ما هم توانمند هستیم ولی خب واقعیتش نمی شود .
یعنی در صحبت هایمان نگاه می کنیم یک ترکیب خطرناکی هست به اسم میدانم ولی ؛ میدانم اما ؛ میدانی پس انجام بده ، پس مسئولیت قبول کن ؛ پس راهکار بده ؛ برو جلو و اقدام کن !این اما و ولی در اینجا چه می گوید؟ این واقعا ترکیب خطرناکی برای همه ی ما است .میدانیم این مسئله هست و میدانیم که این کار را میشود انجام بدهیم ولی ولی ولی … اما اما اما … هزارتا امای دیگر می آوریم و کلاً خودمان را کنار میگذاریم ؛
آن ارزشمندی ، توانمندی ها و بزرگی ها و قابلیت های خودمان را خیلی راحت کنار می گذاریم و همین باعث کاهش عزت نفس ما می شود . از این ترکیب خطرناک دوری کنیم . میدانم ولی … میدانم اما …! اگر میدانید پس بروید انجامش دهید .
میدانم دیگران از دست من ناراضی هستند ؛ از دست من نگران هستند اما آنقدر تنش دارم ؛ اما آنقدر مسائل مختلف دارم فرصت نمی کنم . شما هم جای من بودید فرصت نمی کردید .
این ترکیب خطرناک میدانم اما … ؛ میدانم ولی… را خیلی از مواقع داریم استفاده می کنیم .
میدانم این کار مشکل ایجاد کرده ؛ میدانم رفتار من نامناسب است ولی خب شما هم به جای من بودید … اما اگر شما هم جای من بودید این میشد ! در همه جا داریم این حرف را میشنویم ؛ در خانه ، سرکار ، جلسات و همه جا این ترکیب خطرناک وجود دارد . ما باید بتوانیم خودآگاهانه تر رفتار کنیم .
خوب به مسائل فکر بکنیم . ببینیم که این مسائل وجود دارند ؛ حلشان کنیم , در حیطه ی ماست ، مسئولیت قبول کنیم و برویم جلو و اقدام کنیم . این میدانم های شما باید تبدیل به یک اقدام خوب بشود . به همان اندازه که می توانید ، به همان اندازه ای که اطلاعات دارید اقدام کنید و همین باعث افزایش عزت نفس شما می شود و همان اندازه که انجام نمی دهید باعث کاهش عزت نفس شما می شود .
وقتی میدانید ؛ در هر حدی ، وقتی می توانید ؛ در هر حدی ، اقدام کنید .
کمک کنید . بروید جلو حرف بزنید . صحبت کنید . بهانه نیاوریم . شما هم اگر جای من بودید ؛ اما اگر شما هم جای من بودید ؛ ولی اگر شما هم جای من بودید ؛ این تنش ها را داشتید نمی توانستید . نه ! این ها بهانه هایی است که برای فرار کردن از زیر بار مسئولیت … یک مقدار آگاهانه تر مسائل را بررسی کنیم .
به نوعی تکامل هست برای خودمان ؛ وقتی خودآگاهانه تر رفتار می کنیم ؛وقتی آگاهانه تر رفتار می کنیم . وقتی آگاهانه تر می اندیشیم . در مسیر زندگی با شرایط مختلف اقدام می کنیم ؛ بررسی می کنیم ؛ سوال می پرسیم ؛ سختی ها را به جان می خریم . همین باعث تکامل ما می شود .
همین باعث بزرگی ما می شود و آن مسیر تکامل از همین مسیر عزت نفس ، از همین مسیر ارزشمندی دارد عبور می کند . من کارهایی را کنم که باعث افزایش عزت نفس ، باعث افزایش ارزشمندی خودم و دیگران بشود و در این مسیر هم خودم کامل شوم و هم دیگران !
به همان اندازه ای که اطلاعات دارم و اقدام نمی کنم . به همان اندازه که می توانم کاری بکنم و کاری نمی کنم . به همان اندازه که می توانم کمکی کنم و کمکی نمی کنم . به همان اندازه دارد عزت نفس شما نابود می شود . به این توجه داشته باشید .
۴- روش های بهبود عزت نفس : مسئولیت پذیری
اما چهارمین کاری که باعث بهبود عزت نفس می شود این است که شما فرمان زندگی خودتان را در دست های خودتان بگیرید .
همان مفهوم مسئولیت پذیری که قبلا در مورد آن صحبت کردم . هر تصمیمی که می گیرید مسئولیتش را قبول کنید .
حتی اگر اشتباهی هم می کنید اشتباه خود را بپذیرید و عذرخواهی هم بکنید و اصلاح بکنید و از مشورت دیگران استفاده کنید . گاهی اوقات بعضی از افراد هستند که از مشورت دیگران هیچ استفاده ای نمی کنند ؛ از صحبت ها استفاده نمی کنند و جلو می روند ؛ به یک مشکلی که برمیخورند فحشش را به بقیه می دهند .
فحش کارها و تصمیمات اشتباهشان را به بقیه می دهند و بقیه را مسئول می دانند؛ بقیه را مقصر می دانند . حالا از اول نرفته است مشورت کند ؛ از اول نرفته است بررسی کند همینطور یک کله سرش را انداخته پایین و جلو رفته و یک سری اشتباهات را انجام داده و حالا خیلی خوب است برایش که تقصیر بقیه بیاندازد و دقیقا آدم هایی که عزت نفس پایینی را دارند همین کار را دارند انجام می دهند و سعی کنیم که در مسیر این آدم ها نباشیم .
فرمان دست خودمان باشد .
تصمیم که می گیریم پای آن بایستیم و مسئولیت پذیری را قبول کنیم و هرجا اشتباه کردیم بپذیریم مشورت کنیم ؛ بررسی کنیم ؛ اقدام کنیم و به جلو برویم و مسئولیت قبول کنیم ؛
برویم جلو ؛ اقدام ، اصلاح ، مشورت و جلو برویم و اقدامات بزرگی انجام دهیم و همین اقدام کردن ها باعث ایجاد یک چرخه ی مثبت افزایش عزت نفس ، افزایش اعتماد بنفس و دست آوردهای خوب در زندگی میشود و همین دست آوردها باعث افزایش عزت نفس و اعتماد بنفس می شود و همین چرخه ، همینطور تکرار و بزرگ و بزرگتر می شود و اتفاقات خوب در زندگی خودتان و بقیه میبینید که دارد اتفاق می افتد .
فرمان زندگیتان در دستان خودتان باشد و مسئولیت پذیر باشید و مسئولیت کارها و تصمیم هایتان را قبول کنید.
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۵- روش های بهبود عزت نفس : پذیرش واقعیت
پنجمین موضوع که هم باعث افزایش عزت نفس میشود و هم می تواند در بحث کاهش عزت نفس مورد بررسی قرار بگیرد ؛ بحث پذیرش واقعیت است .
یک سری واقعیت ها وجود دارد . مثلا : پدر یک خانواده ای صبح تا شب در محل کارش است و پروژه انجام می دهد . کارهای مختلف انجام می دهد و وقتی وارد خانه می شود حالا می خواهد همه چیز را با پول حل کند با آن دست آوردهای خودش که پول بوده بخواهد حل کند و به گونه ای اعتراضات خانواده را با پول میخواهد خفه و حل کند و این واقعیت وجود دارد ؛
میداند که همه از او در خانه ناراضی هستند ؛ بخاطر نبودنش ، بخاطر ساعات زیادکار ! مگر چقدر پول میخواهیم که این همه ساعت کار ؟ میداند این واقعیت وجود دارد که همه از من ناراضی هستند اما با یک کار دیگر ، با چیز دیگر مثلا پول میخواهد اعتراضات و واقعیات را سرپوش بگذارد و خفه کند و از بین ببرد .
در دلش میگوید میدانم ؛ اما ، ولی من باید دنبال پروژه ها بروم ! همان داستان قبلی که در فایل قبلی در موردش صحبت کردم . بپذیریم یک سری واقعیت ها وجود دارد ؛ بپذیریم که یک سری از دستمان ناراضی هستند . حالا بیاییم این نارضایتی را بررسی کنیم که چطور می توانیم خودمان را اصلاح کنیم ؟
یک بررسی کنیم .
قرار نیست که مداوم در وادی زندگیمان بدویم ؛ دونده ها هم وقتی به یک جایی می رسند استراحت می کنند . ماشین هم که یک دفعه ۱۰۰۰ کیلومتر را نمی رود ؛ تکه تکه می رود و باید بایستد . باید به ماشین نفس بدهید و خودتان استراحت کنید و بعد حرکت کنید .
در این مسیر یک لحظه بنشینیم و فکر کنیم ؛ کاغذ و قلم بگذاریم؛ دیگران از دست ما ناراضی هستند ؛ ۱-۲-۳-۴-۵-۶-۷-۸-۹-۱۰ ؛ این ۱۰ تا را چطور بررسی کنم ؟ چه راهکارهایی وجود دارد ؟ اصلا راهکار وجود دارد ؟ بروم مشورت بگیرم .
این واقعیت ها را بپذیریم . پذیرش واقعیت چیزی است که به افزایش عزت نفستان کمک می کند؛ چون باعث می شود که اقدام کنید ؛ چون باعث می شود که راهکارهای خوب پیدا کنید ؛
چون باعث می شود که بفهمید چقدر خودتان ارزشمندید و دیگران هم چقدر ارزشمندند و چه کمک هایی می توانید به دیگران بکنید و چه کمک هایی خواهید کرد . این پذیرش واقعیت را توجه کنید . با یک سری چیزها مخفی اش نکنید . روی آن سرپوش نگذارید .
واقعیت ها را قبول کنید که بعضی افراد از ما ناراحت هستند ؛ یک سری به حق ناراضی هستند و یک سری به ناحق .
حالا شاید ما مدیر یک شرکت باشیم برای اینکه داریم پیشرفت می کنیم ، کارمان را انجام می دهیم ، یک سری از دست ما ناراضی هستند ؛ ربطی ندارد ، ما داریم کارمان را به درستی انجام می دهیم و یک سری به ما حسادت دارند ، یک سری نمی خواهند ما پیشرفت کنیم . این ناراضی بودنِ دست ما نیست ولی یک سری افراد به حق از ما ناراضی هستند ، حالا زیردستان ، یک همکار کناری ما ، قرار بوده وقتی برایش بگذاریم و نگذاشتیم ، به این واقعیت ها باید توجه کنیم . اگر کسی ناراضی است و به حق ناراضی است ، آن را بررسی کنیم .
۶- روش های بهبود عزت نفس : گفتگوهای درونی
ششمین موردی که خدمتتان عرض کردم درادامه همان پذیرش واقعیت است ؛ آن گفتگوهای درونی ما با خودمان به چه صورت است .
گفتگوی درونی منظور صحبتی که با خودمان انجام می دهیم .
از صبح که بیدار می شویم تا شب ، بعد از یک ارتباط ، قبل از یک ارتباط و این گفتگوهای درونی می تواند هزینه های خیلی سنگین و بدی را در زندگی ما ایجاد کند . یک مثال بزنم .
یک پدر و فرزند چند دقیقه ای با یکدیگر یک بگو مگوی کوتاهی دارند در این مورد اینکه حالا کدام شبکه تلویزیونی باشد . فرزند می گوید شبکه پویا باشد که کارتون ببیند ، پدر می گوید که مثلا آی فیلم باشد . یک بگو مگوی کوچکی انجام می شود و در آخر حالا پدر مجبور می شود که کنترل را به دست پسرش بدهد برای اینکه جیغ و داد و … نکند .
داستان ظاهری اینجا تمام می شود ولی باطنی همچنان ادامه دارد و پدر با خودش می گوید انگار نه انگار که من پدر هستم ، انگار نه انگار که اینجا احترام دارم و همه این حرف ها را دارد در درون خودش میزند .
باطن قضیه این است که گفتگوهای درونی دارد که در حال تخریب خودش است و اینجاست که می گویند این گفتگوهای درونی را بیاورید به صورت ظاهری و واقعی بیان کنید و به خودتان و طرف مقابل اجازه بدهید و در مورد آن شروع به صحبت کنید تا این گفتگوها یک جایی قطع شوند .
بیاییم در مورد آن واقعیت صحبت کنیم .
بیاییم در این مورد حرف بزنیم و به دیگران نیز اجازه دهیم که صحبت کنند . بله ، حالا شما می خواستی این شبکه را ببینی ، خوب است ، قبول ، حالا من تا یک ساعت دیگر به تو اجازه میدهم ولی بعد از یک ساعت حق من است که من بتوانم فیلم مورد نظرم را ببینم . به طور ساده و حداقل این است که بیاییم این قضیه را حل کنیم و فیصله دهیم و منطقی تمام کنیم تا آن گفتگوهای درونی تخریب کننده ادامه پیدا نکند .
در یک شرکت هم همین است . یک مدیر با کارمندش وقتی یک کاری انجام می شود و مشکلی پیش می آید و ادامه دار است و بگو مگو انجام می شود ، این بگو مگو تمام نمی شود ، تا چند روز ، چند هفته یا چند ماه ، این گفتگوهای درونی می تواند ادامه داشته باشد.
بیاییم این مسائل را لیست کنیم و این گفتگوهای درونی را به گفتگوهای خارجی تبدیل کنیم ، حل و فصلش کنیم ، به دیگران اجازه دهیم صحبت کنند در غیر این صورت این گفتگوهای درونی درون ما را مانند یک موریانه تخریب می کند ، شخصیت ما را تخریب می کند و همین می تواند باعث کاهش عزت نفس وحشتناکی برای ما شود .
در بحث ارتباطات ۳ نکته خیلی مهم وجود دارد :
- رویداد است ؛ اتفاقی که پیش می آید .
- تفسیری از آن رویداد است .
- احساسی که من از آن تفسیر دارم به خاطر آن رویداد .
این ها ۳ موضوع مهم هستند که خیلی می توانند به هم مرتبط باشند . یعنی به هم ارتباطی ندارند خودمان آن ها را به هم ارتباط می دهیم و وارد آن گفتگوهای درونی ما می شود و تخریب کردن شخصیت خودمان و عزت نفسمان .
فرض کنید مثلا رویدادی اتفاق افتاده است ؛
من با دوستم قرار داشتم و قرار بوده که مثلا ساعت ۳ بعد از ظهر در یک مکانی همدیگر را ببینیم . من ۱۰ دقیقه زودتر به سر قرار می آیم و رویداد چه است ؟ یک مشکلی برای ایشان پیش می آید و یا هر چیزی ، ایشان ۳ و نیم به سر قرار می رسد . رویداد مساوی است با دیر آمدن ایشان .
حالا تفسیری که من از این رویداد دارم .
تفسیری که من از این رویداد دارم اگر یک گفتگوی درونی مخرب باشد این است که فکر میکند از من مهم تر است ، اصلا برای من ارزش قائل نیست ، انگار نه انگار که اصلا با هم زمان ۳ را مشخص کردیم .
شاید به او چیزی نگویم ولی در درون خودم دارم این ها را تفسیر می کنم و نتیجه این تفسیر به خاطر آن رویداد چه می تواند باشد ؟ این است که من خشمگین می شوم و حس بد پیدا می کنم . حس بد از اینکه دوست من فکر می کند از من مهم تر است . این یک مثال کوچکی از رویداد ، تفسیر و احساس بود .
یک مثال دیگر:
یا برگردیم در همان خانه که ما می خواهیم کنترل را از بچه بگیریم و شبکه آی فیلم را بزنیم و ایشان مقاومت می کند که کارتون خودش را ببیند و در آخر هم کنترل دست او می ماند .
تفسیر من این است که عجب بچه بی ادبی است ، انگار نه انگار که اصلا من اینجا ارزش و احترامی دارم و احساس من به دنبال تفسیر من از آن رویداد خیلی بد می شود نسبت به خانواده ، بچه و حتی یک جایی ممکن است دعوا کنم .
یک جایی هم بخاطر یک موضوع الکی او را دعوا کنم و حتی روز بعد مثلا او را بزنم .
رویداد این بوده که او کنترل را از من گرفته و نگذاشته که من شبکه آی فیلم را ببینم ، تفسیر این بوده که من آدم بی ارزشی هستم ، ارزشمند نیستم ، حالا می خواهم ارزش های خودم را نشان دهم ، با یک احساس بد و آن احساس بد این است که مثلا من زندگی را باختم و حالا می خواهی خودت را بهتر نشان دهی ، می آیی یک دعوا راه می اندازی و بچه را شاید دعوا کنی یا بزنی .
رویداد ، اتفاقی که می افتد ، تفسیری که من از آن اتفاق دارم و از درون خودم و احساسی که پیدا میکنم . این ها ۳ موردی هستند که کاملا از هم مجزا هستند ولی خود من دارم آن ها را با آن گفتگو های درونی که ادامه دارد به هم وصل می کنم .
در این میان ، این ها از همدیگر تفکیک شده هستند . ما باید بتوانیم رویداد را از تفسیر و احساس جدا کنیم .
شاید تصادف کرده ، شاید مادرش مریض بوده ؛ اگر او دیر آمده فقط دیر آمده ، همین ، یک اتفاقی رخ داده و بعد بیاییم ، قبلا گفتم ، این گفتگوهای درونیمان را به مرحله ظهور بگذاریم و سؤال بپرسیم و صحبت کنیم ، تمامش کنیم و در درون خودمان آن را ادامه ندهیم . چرا دیر آمد ؟ چه شد ؟ چطور شد ؟ حالت بهتر است ؟ خوبی ؟ مشکلی که پیش نیامد ؟ .
بیاییم گفتگو را ادامه دهیم و تمامش کنیم . نگذاریم از درون خودمان تفسیر کنیم و احساس بد پیدا کنیم .
می شود گفت رویدادها بسیاری از مواقع یا همیشه از تفسیر و احساس جدا هستند . باید آن ها را جدا کنیم و اگر می خواهیم تفسیر کنیم ، تفسیر بهتری انجام دهیم که این تفسیر بهتر حتی باعث افزایش عزت نفس ما هم می شود . دیر آمده حتما یک کار مهمی داشته که باید انجام می داده وگرنه او آدمی است که برای دیگران ارزش قائل است .
حداقل گفتگوی درونی مثبت ، تفسیر مثبتی را انجام دهیم .
حس خودمان را بهتر کنیم و عزت نفس خود را افزایش دهیم . پس باید ۲ کار را انجام دهیم ، یکی اینکه رویداد را از تفسیر و احساس جدا کنیم یا اینکه بیاییم تفسیرهایمان را تفسیرهای مثبتی قرار دهیم ، نمی گویم دیگر خیلی بیش از حد مثبت نگر باشیم ، نه ، حتما برایش مشکلی پیش آمده در یک فرصت خاصی از او می پرسم ، او آدمی نیست که بخواهد بی احترامی کند .
پس بیاییم این ها را از هم جدا کنیم و تفسیرهایمان را مثبت کنیم و بعد با صحبت کردن و سؤال کردن از تفسیرهایمان مطمئن شویم . در نهایتِ این می رسیم به همان صحبت کردن و فن بیان و سخنوری که بارها و بارها به آن تأکید کردم و گفتم .
پس تنها چیزی که وجود دارد این است که دوست من دیر کرده ، تنها چیزی که وجود داره این است که بچه دوست دارد کارتون را ببیند ، بچه است ، دوست دارد ، به شما بی احترامی نکرده است . پس بیاییم رویدادها را از تفسیر و احساس جدا کنیم یا تفسیرها و احساساتمان را از آن رویداد ها جدا کنیم و بعد بیاییم تفسیرهای مثبت گفتگوهای درونی مثبت را ایجاد کنیم و بعد این گفتگوهای درونی مثبت را با فن بیان ، با سخنوری ، با سؤال پرسیدن ، به گفتگوهای بیرونی و ظاهری تبدیل کنیم که دچار آن احساسات بد و گفتگوهای درونی مخرب نشویم که می تواند عزت نفس ما را از بین ببرد .
به عنوان تمرین ،
یک سری از گفتگوهای درونی که دارید و تخریب کننده است ، چند تا از آن ها را ( ۴-۵ تا ) همین امروز بنویسید و ببینید که این ها ناشی از چه است ؟ چرا دارید اینطور فکر می کنید ؟ چرا ؟ واقعا طرف مقابل این شکلی است ؟ اگر این شکلی است بروید با گفتگو و صحبت آن را حل کنید .
همیشه بسیاری از اوقات ، بیش از حد ۸۰-۹۰ درصد مشکلات با گفتگو می تواند حل شود . بیاییم آن گفتگوهای درونی خود نسبت به یک سری افراد بررسی کنیم ، افرادی که خیلی نزدیک هستند ، ۴ تا ۵ تا ، و بعد بیاییم ببینیم که چطور می توانیم واقعا مطمئن شویم که این گفتگوهای درونی واقعیت دارد .
حداقل اگر هم واقعیت دارد تمامش کنیم با یک گفتگو و صحبت و بفهمیم که آره اینطوری است و این گفتگوی درونی چند ماه ، چند سال ادامه دار نباشد . همین امروز بنشینید گفتگوهای درونی منفی خود را نسبت به آدم های مختلف ، نسبت به کارهایشان ، بنویسید و بعد بیایید بررسی کنید ، حلش کنید . این گفتگوهای درونی ادامه دار نباشد که می تواند شما را تخریب کند و عزت نفستان را نابود کند .
در هر صورت مطمئن باشید مطالب این گروه حتی اگر برخلاف مذاقتان باشد ؛ باز هم می تواند زندگیتان را تغییر بدهد.
عزت نفس یک مسیر کوتاهی است ؛ هزینه اش هم کم است .
خیلی کمتر از هزینه ی خیلی از چیزهایی که در زندگی داریم می کنیم . خیلی از ما دوره های مختلف می رویم ؛ کارهای مختلف می کنیم ولی امان از اینکه عزت نفسمان مشکل داره . چشمه ای که داریم از آن آب میخوریم مشکل دارد . انتهای چشمه مشکل ندارد . ما نمی آییم ابتدای چشمه را بررسی کنیم که زلال کنیم ؛ بعد می آییم کلی هزینه می کنیم و کلی وقت میگذاریم برای اینکه انتهای چشمه آب بخواهد زلال شود و به دست مردم برسد . نه ! اینچنین نیست . عزت نفس یک مسیر میانبر است که قطعا می تواند اتفاقات بزرگی در زندگیتان رقم بزند .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۷- راه کارهای مفید برای افزایش عزت نفس: مسئولیت پذیری
یک موضوع اصلی که میخواهم در افزایش عزت نفس با راهکارهای عملیاتی خدمتتان بگویم ؛ بحث مسئولیت پذیری است که اینجا کاغذ و قلم حتما داشته باشید و یک سری از نکات را ، یک سری از کلمات را میگویم و حتما باید بنویسید و روی آنها فکر بکنید و حتی یک سری کلمات دیگر هم بتوانید ایجاد کنید .
در هرشرایطی هستید ؛ در هر موقعیتی هستید مسئولیت آن موقعیت با شما است .
من مسئول رسیدن به رویاهای خودم هستم .
مسئول رسیدن به اهداف خودم هستم .
قرار نیست در این مسیر هراتفاقی بیافتد گردن دیگری بیندازم .
افرادی که این کار را می کنند از کمبود عزت نفس رنج می برند . ما قرار است که عزت نفسمان را افزایش دهیم . پس اولین کار عملیاتی ما می تواند بحث مسئولیت پذیری باشد .
مسئولیت تمام کارهای خودمان را به عهده بگیریم .
نباید بگوییم من میخواستم اینکاره بشوم ؛ من میخواستم این را بدست بیاورم اما نشد . خب این دقیقا یعنی شما مسئولیت پذیر نبودید ؛ یعنی چی می خواستید اینکاره باشید اما نشد !! اگر میخواستید اینکاره باشید مانند بقیه اقدام می کردید و می شد .
من میخواستم بروم خارج تحصیل کنم اما پدرم نگذاشت ؛ من میخواستم بروم مهندس فلان بشوم ؛ من میخواستم بروم فلان مهارت را یاد بگیرم اما بخاطر شرایط خانواده نشد . خب این یعنی چه ؟ بیاییم تحلیل کنیم .
این یعنی فرار کردن از واقعیت !
من نمیخواهم مسئولیت قبول کنم . من نمیخواهم مسئولیت کارهایم را برعهده بگیرم و دوست دارم نداشته هایم را گردن دیگران بیندازم . یک جمله ی جالبی جایی دیدم و خیلی به آن فکر کردم .
افسردگی یک انتخاب است ؛
می دانید چرا یک انتخاب است ؟ چون اگر نخواهیم افسرده باشیم باید کلی مسئولیت پذیر باشیم ؛ کلی مسئولیت قبول کنیم ؛ شاد باشیم و هزینه ی شاد بودن خیلی زیاد است و بابت همین ، خیلی از افراد افسردگی را انتخاب می کنند و جالب است در خیلی از مراجعان خودم در همین بحث مهارت هایی که آموزش میدهیم ؛ خیلی از این اتفاقات را دارم میبینم .
فرد مسئولیتش را قبول نمی کند ؛ به سمت افسردگی رفته است و وقتی از او سوال می پرسم ؛
حاضر نیست یک کتاب را بخواند ؛ حاضر نیست وقت بگذارد . فردی که حاضر نیست وقت بگذارد و برای موفقیتش ارزش قائل شود ؛ خب قطعا باید افسردگی را انتخاب کند که نیازی ندارد بخواهد کتاب بخواند ؛ راحت میتواند ساعت ها در سرچ اینستاگرام بچرخد ؛ در موبایل و تلویزیون و ماهواره وقت بگذراند.
ما وقتی قبول کردیم که هدف های بزرگ داریم ؛ وقتی قبول کردیم که رسالت بزرگ داریم قطعا باید مسئولیتش را قبول کنیم .
من عاشق پدر و مادرم هستم اما فرصت نمیکنم به دیدن آنها بروم ؛ خب معلوم است که در اولویت هایت نیست و تو آدم مسئولیت پذیری نیستی .
میخواهم این کار را انجام بدهم اما حال ندارم . تو اصلا مسئولیت پذیر نیستی ؛ بابت همین حال نداری و نشستن پای تلویزیون را انتخاب کردی چون انرژی کمتری مصرف می کند ؛ چون اگر قرار باشد حالت خوب شود باید بروی کتاب بخوانی ؛ ورزش کنی ؛ کارهای مختلفی انجام بدهی و کلی انرژی از تو می گیرد و دوست نداری . دوست داری افسردگی را انتخاب کنی چون سودش برای تو بیشتر است .
وضعیت موجود را باید قبول کنی . مسئول رفتارهای خودتان هستید .
مسئول هستید در مقابل دیگران ، خانواده ، همکاران ، در مقابل اهدافتان مسئول هستید باید پای آن بایستید و بجنگید . همه ی شما یکسری اهداف دارید ؛ یک سری ارزش ها دارید ؛ یک سری اولویت ها در کارهایتان دارید . بابت تمام ارزش هایتان ، اولویت هایتان مسئول هستید .
حالا یک سری می گویند من کارهای مختلفی دارم که باید انجام دهم ؛ فکرم مشغول است ؛ این کار و آن کار و غیره . یک سری از افرادی که این حرف ها را میزنند بابت این است که ارزش هایشان را در زندگی گم کرده اند. نمیدانند بر چه اساس باید اهدافشان را اولویت بندی کنند. اهداف دقیقا براساس ارزش های شما اولویت بندی می شوند .
حالا در مورد همین ارزش ها میخواهم صحبت کنم . کاغذ و قلم داشته باشید و بدانید که یک کار خیلی مهمی را باید در ادامه انجام دهیم.
یک سری از ما ، یک سری اهداف داریم .شخصی در دوراهی مانده که به خارج برای تحصیل برود یا در اینجا کنار خانواده اش بماند ! آخرش یا می ماند و پشیمان می شود یا می رود و پشیمان می شود .
یک مدیری هست که ماشین آلبالویی را دوست دارد ولی تحت تاثیر دوستانش مجبور است که برود به سمت یک ماشین مشکی ! چون میگویند تو مدیری ! تو با ارزشی ! یک مدیر باید ماشینش مشکی باشد ؛ ولی دوست دارد ماشینش آلبالویی باشد . ماشینش قرمز باشد.
خانواده اش سوقش می دهند به سمت یک نفری که با او ازدواج کند . این خوب است ؛ آن خوب است و … . تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد و همه ی این افراد یک چیزی را فراموش می کنند ؛
اینکه اولویتها باید براساس ارزش ها باشد .
من ۱۰۰میلیون تومان دارم ؛ یک دوستم می گوید برویم به بورس ؛ دیگری میگوید برویم ماشین بخریم ، طلا ، سکه و فلان ! خودم به ارزش هایم توجهی نمی کنم . ارزش های من در زندگی چه است که حرف ها را بشنوم و بعد باتوجه به ارزش هایم تصمیم گیری کنم . در مورد این ارزش ها میخواهم صحبت کنم .
۲۰-۳۰ تا کلمه هست که میخواهم بگویم . حتما بنویسید و روی آن خیلی فکر کنید و با توجه به اینکه کلمات که همان ارزش ها هستند یک سری ارزش های دیگر برای خودتان ایجاد کنید ؛ هرچه به ذهنتان می رسد بنویسید و بعد اولویت بندی کارهایتان را طبق همین ارزش ها باید انجام بدهید .
اینکه خارج بروید یا نروید ! این ماشین را بخرید یا آن یکی را نخرید . با این ازدواج کنید ؛ این پول را کجا سرمایه گذاری کنید . همه ی اینها ، اولویت ها ، تصمیم گیری ها ، انتخابات ، طبق ارزش های شما باید انجام شود .
اگر میخواهید عزت نفستان حفظ شود و از خارج رفتنتان پشیمان نشوید و از ماندن در اینجا پشیمان نشوید ؛ از خرید ماشین آلبالویی پشیمان نشوید ؛ از ازدواج با فلان فرد پشیمان نشوید ؛ از این که در بورس سرمایه گذاری کردید پشیمان نشوید .
اگر میخواهید پشیمان نشوید ؛ اگر میخواهید عزت نفس خودتان را افزایش بدهید این کارهایی که میگویم را حتما انجام بدهید . این کلمات را بنویسید و روی آن فکر کنید .
این کلماتی که میگویم ارزش هایی هستند که میتوانند برای شما باشند .
یک سری از این ها را شاید قبول داشته باشید و یک سری ها را قبول نداشته باشید ؛ ولی اینها الگو هستند . از این چندتایی که دارم بررسی می کنم حتما همه را بنویسید و ۱۰تای اول را بکشید بیرون که کدام یکی از اینها برای شما ارزش های اول هستند .
آزادی ، امنیت ، تحسین شدن ، فعالیت فیزیکی ، پیشرفت ، آرامش ، هیجان ، حریم شخصی ، تعادل ، سلامتی ، منحصر به فرد بودن ، قدردان بودن ، کارتیمی ، جذاب بودن ، علم ، ثروت ، ایمان ، غرور ، قدرت ، شادی ، زندگی خانوادگی ، عشق ، مهربانی ، لذت ، امید ، دوستی ، کنجکاوی و کشف ، خلاقیت ، پشتکار ، شجاعت و جسارت ، استقلال ، تاثیر مثبت بر ذهن دیگران ، ریسک کردن ، تاثیرگذاری ، اطلاعات ، خیرخواهی ، رعایت عرف ، اعتماد بنفس ، عزت نفس، مهارت ، فروش ، کسب و کار .
این ها را بنویسید و یک سری دیگه هم به این ها اضافه کنید و به ۳۰تا برسانید و بعد بیایید از این ۳۰تا فکر کنید که کدام یکی ۱۰ تای اول هستند و قطعا این ها کلماتی هستند که ارزشمندند و اولویت های شما برطبق اینها اگر انجام شود از کاری که می کنید به هیچ عنوان پشیمان نخواهید شد ؛
مسئولیتش را قبول می کنید و حس خوب خواهید داشت و عزت نفستان هم افزایش پیدا می کند . شک نکنید .
این کلمات خیلی به شما کمک می کنند ، کمک می کند که از انتخاب هایی که می کنید پشیمان نشوید . خوب فکر کنید ؛ مسئولیت انتخاب هایی که می کنید قبول کنید چون طبق ارزش های شما است .
طبق آن چیزی است که در دل شماست و محکم جلو می روید و بابتش پشیمان نمی شوید . اگر خارج رفتید ؛ اگر داخل ماندید . این ماشین را خریدید ؛ در بورس سرمایه گذاری کردید و مطمئن باشید این بالا پایین کردن این کلمات در بیرون کشیدن ۱۰تای اصلی ، خیلی به شما کمک می کند .
یک سلسله مراتب ارزشی بسیار مهم را برای خودتان استخراج می کنید که اولین ارزش من در زندگی ، ارزشمندی و عزت نفس است . دومی تاثیر مثبت بر دیگران ، سومی مثلا خانواده ، عشق ، پشتکار ، تاثیرگذاری و من تمام انتخاب هایم را طبق اینها و براساس اولویت اینها انجام میدهم و مسئولیت آن را قبول می کنم و همچنان محکم و پرقدرت جلو می روم . اعتماد بنفس من ، عزت نفس من و نتایج خوب را قطعا بدست می آورم .
و این یعنی مسئولیت پذیری ، مسئولیت پذیری مکانیزه ، اتوماتیک ، مسئولیت پذیری فرمولاسیون شده ی خیلی قدرتمند .
من مسئولم!
من مسئول موجودیت خود هستم .
من مسئول رسیدن به خواسته هایم هستم .
من مسئول انتخاب ها و اعمالم هستم .
من مسئول میزان آگاهی هستم که آن را به کار و سایر فعالیت هایم می آورم .
من مسئول میزان آگاهی هستم که آن را به روابطم وارد می کنم .
من مسئول روابطم با اشخاص هستم ؛ همکاران ، معاشران ، مشتریان ، همسر، فرزندان ، دوستان ، پدر ، مادر .
من مسئول تعیین اولویت های زندگی ام هستم .
من مسئول کیفیت ارتباطات خود هستم .
من مسئول سعادت خود هستم .
من مسئول انتخاب ارزش های خود هستم .
من مسئول بالا بردن عزت نفس خود هستم؛
کسی نمی تواند عزت نفس من را مشخص کند .
میپذیرم که مسئول ارتقا و تعالی زندگی ام هستم و قرار نیست کسی این کار را برای من انجام دهد . این خلاصه ی بحث مسئولیت پذیری بود .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۸- راه کارهای مفید برای افزایش عزت نفس: خودپذیری
اما دومین راهکار عملیاتی بحث خودپذیری است .به آن self-acceptance می گویند .
احترام به خود ، احترام به نظر و موقعیت خود ، حتی احترام به جسم خودتان . می خواهم در مورد این با شما صحبت کنم و قطعا باید کاغذ و قلم داشته باشید و یک کاری را انجام دهید .
خیلی از ما هرجایی که می رویم این مهم است که چقدر برای دیگران مهم هستیم . اصلا به این توجه نمی کنیم که چقدر برای خودمان مهم هستیم .
همینطور داریم برای دیگران زندگی می کنیم . چقدر واقعا خودتان را قبول دارید؟ در محل کار ؟ در خانواده ؟ در مراسمات ؟ ما داریم برای دیگران زندگی می کنیم و اینکه به خودمان احترام بگذاریم ؛ برای خودمان ارزش قائل شویم . این نکته ای است که در بحث خودپذیری باید به آن توجه داشته باشیم .
ببینید هیچ کسی نمی تواند در شما احساس حقیر بودن ایجاد کند . مگر اینکه خودتان از قبل در درون خودتان ایجاد کرده و پذیرفته باشید . خود پذیری همین است .
شما چقدر ارزشمند هستید ؟
همان قدر که ارزشمند هستید همان قدر هم دیگران برای شما ارزش قائل اند . خیلی پیام ها برای من در شبکه های اجتماعی می آید و من وقتی این ها را بررسی می کنم ؛
در آخر جمله ای می گویم : تمام این اتفاقاتی که دیگران برای شما دارند رقم میزنند ؛ همسرتان ، فرزندان و… همه ی اینها را اگر نگاه کنید ؛ اگر ۱۰۰% نگوییم ؛ بالای ۹۰% بخاطر آن ارزشی است که برای خودتان قائل نیستید .
آن عزت نفسی که خودتان را نابود کردید . خودپذیری که ندارید و دارید برای دیگران زندگی می کنید .
خیلی از ما برای خودمان زندگی نمی کنیم ؛ برای دیگران داریم زندگی می کنیم. خودمان رها شدیم و رد شدیم و کنار رفتیم . انگارنه انگار که وجود داریم .
این خودپذیری اصلا نقطه ی اولش برمیگردد به این که من اصلا وجود دارم ؟ منی به اسم احمدرضا فاضلی از لحاظ فیزیکی وجود دارم ؟ پاهایی دارم ؛ دست هایی دارم ؛ چشمانی دارم که میبیند .
این نقطه ی شروعش است . خیلی از ما به این توجه نداریم و بابت اینها شکرگزار نیستیم . وقتی شکرگزاری نمیکنیم خودمان هم به سختی میپذیریم .
وقتی بابت اعضای خوب بدنمان که دارند کار می کنند ؛ چشم ها ، گوش ها ، دست ها ، چقدر آدم هست که نمی تواند بشنود ؛ نمیتواند ببیند ؛ نمیتواند بو کند ؛ نمی تواند دست بزند ؛ نمی تواند راه برود و ما خیلی از این ها را به راحتی داریم .
نقطه ی اول این است که بپذیریم که یک فیزیکی در این دنیا هستیم که ارزشمند هستیم .
بابت تمام قسمت های این فیزیک بدن باید شکرگزاری کنیم .
البته موضوعی هست که همه ی ما این نکته را داریم که قسمت های منفی داریم . بالاخره یک نیمه های تاریکی داریم . ما انسان کاملی نیستیم .
اگر هم توجه کرده باشید خیلی از اوقات درباره ی چیزهایی که درمورد دیگران انتقاد می کنیم میبینیم که قسمت هایی راخودمان هم داریم . آن نقاط تاریکی که از دیگران انتقاد می کنیم خودمان هم داریم .
این را توجه داشته باشیم . ما کامل نیستیم . این بحث خودپذیری به این معنا نیست که من کاملِ کاملِ کامل هستم و خیلی عالی ام و از دیگران برتر هستم . نه!!!! اینکه خودم را بپذیرم و درکنارش دیگران را بپذیرم و برای آنها هم ارزش قائل شوم . این عزت نفس می شود .
حالا اینکه بگویم من عالی و خیلی خوب هستم . من خیلی فلان و بیسار هستم و از دیگران برتر هستم ؛ نه ! این عزت نفس نیست این تکبر و خودبینی است که نهایتا به هیچ جایی نمیرسد .
اینجا وقتی ابراز می کنید در واقع دارید میگویید من یک سری نقاط ضعف دارم , یک سری مشکلات دارم و میخواهم حل کنم .
این یعنی همان خودپذیری، self-acceptance که وجود دارد و این نقاط تاریک خودم را بیرون بریزم .
فلانی چقدر خوب داشتی صحبت می کردی ! یک مقدار من حسودی کردم موقع صحبت کردن من نمیتوانم اینطوری جلوی آدم ها صحبت کنم . دمت گرم ! حسودی کردم و خواستم به تو بگویم .
بعضی ها هستن حتی لطیفه ها و طنزهایشان به این صورت است که حسادت خودشان را بیان می کنند و حتی یک خنده ای هم می کنند . اینها کمک می کند که اتفاقا خودمان را اصلاح کنیم .
ما نباید فرار کنیم و نباید از یک سری نقاط تاریک خودمان فرار کنیم .
یک سری افراد هستند که خودشان را در شلوغی گم می کنند برای اینکه یک سری مشکلات و مسائلی دارند که بخواهند حل کنند ، فراموش کنند . دارند فرار می کنند .
خیلی از ما دوست نداریم خلوت کنیم ؛ فکر کنیم که اینجا اشتباه کردیم ؛ اینجا می توانستیم بهتر باشیم . همین خلوت نکردن ؛ همین گم شدن در شلوغی ها، همین خودمان را سرگرم تلویزیون و موضوعات مختلف کنیم که از یک سری تاریکی های وجودمان فرار کنیم ؛ همین اتفاقا باعث کاهش عزت نفس خیلی از ما شده است .
اگر در ارتباط و صحبت مشکل دارم فرار کردن از آن و رفتن در رابطه ی دیگر کاملا اشتباه است و هیچ نتیجه ای ندارد . آن رابطه هم باز از بین می رود و دنبال یک رابطه ی دیگر هستیم .
وقتی در یک کاری مشکل دارم و نمی آیم که حل کنم و آن کار را رها می کنم و سراغ کار دیگری می روم ؛ همان یک کار بعد هم باز همان اتفاقات می افتد و باز هم دنبال یک کار دیگه هستم . کارها تغییر میکنند ؛ آدم ها تغییر می کنند ؛ موقعیت ها تغییر می کنند ولی من همچنان همان آدمی هستم که بودم .
مسئله آن ارتباطِ ، آن آدم ِ و آن کار ِ نیست . مسئله منی هستم که نمی آیم در خلوت بنشینم و فکر کنم و آن نقاط تاریکم را بررسی کنم و ارتقا بدهم . حاضر نیستم خودم بپذیرم که این مشکل را دارم .
بیاییم با خودمان دوست بشویم:
که این ایرادات را داریم و میخواهیم اصلاحش کنیم و بیاییم خودمان را از دید دیگران نگاه کنیم .
یک کاغذ و قلم بردارید بنویسید : من …. (مثلا منِ احمدرضا فاضلی) الان با چه خصوصیاتی دارم شناخته می شوم .
از دید مخاطبان و مشتریانم ؛ از دید خانواده ، همکارم ، زیردستم ، مدیرم . از نگاه دیگران من با چه صفاتی دارم شناخته میشوم ؟ بنشینم فکر کنم ! قطعا همه ی شما میدانید که با چه صفت هایی دارید شناخته می شوید و در مورد آن یا به شما مستقیم گفتن یا غیرمستقیم شنیده اید .
بیاییم اینها را بنویسیم ؛ تندخو بودن ، عدم انتقادپذیری ، کم صبر بودن ، بیاییم بنویسم با این صفات من دارم شناخته میشوم . حالا صفات خوب هم قطعا هست . خوب صحبت کردن ، همراهی کردن، همکاری کردن ، دلسوز بودن ! ولی نقاط تاریک را مثلا : تندخو بودن ، عدم انتقاد پذیری ، کم صبر بودن ، بیایم اینها را بررسی کنم که چطور میتوانم ارتقا بدهم ؛ چون من نمی توانم آدم ها را حذف کنم . نمی توانم شغل ها و موقعیت ها را حذف کنم .
من باید خودم را تغییر بدهم . اگر خودم را تغییر ندهم . اگر خودم را نپذیرم و اگر خودم را اصلاح نکنم ؛ ارتباط می شود یک ارتباط دیگر و باز هم همان مشکلات ! کار میشود یک کار دیگر باز هم همان مشکلات و همینطور فقط عمر ما دارد جلو می رود و در آخر تبدیل میشویم به آدمی که وقتی برمی گردیم پشت سرمان را نگاه می کنیم حسرت تمام لحظات را می خوریم.
یک جمله ای در بحث عزت نفس است که می گوید :
دوستی را در مورد خودتان ، قبل از دیگران تجربه کنید .
دوستی با خودتان را قبل از دوستی با دیگران تجربه کنید . با خودتان دوست باشید قبل از اینکه با دیگران دوست شوید . به خودتان احترام بگذارید و خودتان را بپذیرید . نقاط منفی تان را ببینید و اصلاح کنید . خودمان را گول نزنیم . در بحث خود پذیری این هست که خودمان را گول نزنیم .
خلاصه ای از بحث خودپذیری را با یک سری از جملات اینجا خدمتتان می گویم .
در اصولی ترین شکل ممکن ، من خودم هستم . در اصولی ترین شکل ممکن خودم را میپذیرم . اشتباهاتم را ، کمبودهایم را ، تاریکی هایم را ، و در جهت اصلاح آنها حرکت می کنم . حقیقت اندیشه هایم را میپذیرم حتی اگر انتخاب کنم که به آنها عمل نکنم . میتوانم احساسات و عواطفم را بپذیرم حتی اگر آنها را دوست نداشته باشم . این جمله ی خیلی مهمی است .
میتوانم احساسات و عواطفم را بپذیرم حتی اگر آنها را دوست نداشته باشم . میتوانم کاری را که انجام دادم بپذیرم حتی اگر کار درستی نکرده باشم . بپذیرم که اگر اشتباه بود ؛ اصلاحش کنم . حقیقت مسائل را میپذیرم اما این مسائل نیستند که من را تعریف می کنند . مسائل من ، جوهر من نیستند .
هراس ها ، تعلمات ، ابهام و اشتباه هایم با خود من فرق دارند . این ها با من فرق دارند . این ها از من جدا هستند (این ها البته برای انسانی است که عزت نفس دارد) توجه داشته باشید ؛ هراس ها ، ابهام ها و اشتباهاتشان جدا هستند اما می آیند اصلاحشان می کنند و ارتقائشان میدهند . نمیگویند این خود من است ، این اشتباه من هستم و با همین خودشان را نابود کنند و عزت نفسشان را از بین ببرند . آنها را جدا می کنند ؛ بررسی و تحلیل و اصلاحش می کنند .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۹- راه کارهای مفید برای افزایش عزت نفس: خودابرازی
در بحث راهکارهای عملیاتی به سومین بخش میرسیم. بحث خودابرازی، اینکه من بتوانم نظرات خودم را راحت ابراز کنم، در مورد آن صحبت کنم ، انتقاد دارم روش های انتقاد را پیگیری کنم ، بفهمم ، بدانم و بتوانم انتقاد کنم و همین جملاتی که کمی بالاتر شنیدید ، کلیت بحث خودابرازی است.
من می توانم اندیشه ، باور و احساس خود را ابراز کنم مگر آنکه خود به این نتیجه برسم که این کار را نکنم . من حق دارم که به طرز مناسب ، خواسته های خود را ابراز کنم. من حق دارم از باورهایم دفاع کنم . من حق دارم ارزش ها و احساسات خود را مهم بدانم و در مورد آن ها صحبت کنم. به سود من است که من را ببینند و بشناسند.
معمولا رفتارهایمان ۲ گونه است.
یک سری انسان ها هستند که حالت منفعل دارند ، یک سری حالت تهاجمی دارند و این ۲ حالت را خیلی راحت می توان در رفتارهای ما دید . در یک شرکت داریم کار می کنیم یکی از همکاران است ، کارش را انجام نداد و به عهده ما می اندازد . و یک سری هم مجبورند که به دلایلی این کارها را انجام دهند و به جلو ببرند که در ادامه در مورد آن صحبت می کنم.
افرادی که منفعل هستند کارهای حتی همکار کناریشان را ، کارهای فردی که در خانواده آن ها است ، انجام می دهند و به جلو می برند؛ می گویند خب وظیفه من است دیگر ، من اینطوری هستم دیگر، خب این شرکت اینطوری است دیگر، جامعه اینطوری است دیگر، خانواده اینطوری است دیگر، من باید این کار را انجام دهم و به جلو ببرم .
دیگر حالا به عهده من شده است، چاره ای نیست، من باید انجام دهم و به جلو بروم . حاضر نیستند که در مورد حق خودشان صحبت کنندکه این قسمت برای من نیست ، این کار را فلانی باید انجام دهد ، این کار را من نباید انجام دهم . از آن طرف هم یک سری رفتار تهاجمی دارند ، تا می بینند که یک نفر دارد زیرآبی می رود ، کار را انجام نمی دهد ، کار را سمت خودش انداخته ، شروع می کنند به اصطلاح همین دفتر را به صورتش پرتاب می کنند ؛ شروع می کنند به دعوا کردن ، حالت تهاجمی .
ما معمولا نمی آییم این رفتار میانه را بررسی کنیم .
نه منفعل باشیم ، حرفی نزنیم ، بگوییم این حق من است ، نه اینکه بیاییم با طرف دعوا کنیم ، به صورتش بزنیم و بگوییم نباید این کار را میکردی . این خودابرازی در این وسط است . من بیایم این وسط تعادل را حفظ بکنم ، یاد بگیرم که چطور بتوانم انتقاد کنم ، چطور بتوانم با یک سؤال نظرم را بگویم .
من یک سؤال داشتم ، ببخشید ، اگر این اتفاق می افتاد بهتر نبود ، اگر این کار انجام میشد ، اگر این کار را انجام بدهیم و به جلو برویم و این قسمت هایش را شما تمام کنید و بعد به من بدهید به چه صورت است چون این قسمت ها مربوط به تخصص شما است و در قسمت من نیست . یک صحبت کوتاه ، این همان ارزش گذاری برای خودمان ، وقتی این کار را انجام نمی دهیم یعنی برای خودمان ارزش قائل نیستیم و همین لحظات، لحظاتی هستند که داریم به عزت نفسمان لگد میزنیم.
بیاییم در مورد بحث ابراز معقول خواسته هایمان صحبت کنیم .
افرادی که این مهارت را ندارند ، نمی توانند خودابرازی کنند و حرفشان را بزنند ، این ها افرادی هستند که خودشان دارند عزت نفسشان را نابود می کنند و همیشه هم می گوید حق من است که این کار را انجام دهم ، حق من است که در ابن مملکت زندگی کنم ، حق من است که در این خانواده باشم . این کار را نکنید .
یک جاهایی است ما یک کاری را انجام می دهیم ، پولی که دریافت می کنیم کمتر از آن کاری است که انجام شده و حتی صحبت کردیم که مثلا ۳۰ میلیون تومان ، ۳۰ هزار تومان به ما بدهند ولی مقدار کمتری دریافت می کنیم ؛ در موردش هیچ صحبتی نمی کنیم ، می گوییم دست شما درد نکند . در ذهن خودمان می گوییم خب حتما یک مشکلی بوده که کمتر دادند ، حتما یک مسئله ای بوده ؛ باشد یک مسئله ای بوده ، بیایید در موردش صحبت کنید .
یک مثال واضح:
خیلی از ما به رستوران می رویم ، هزینه غذایمان 25_27 هزار تومان می شود ، فرد مقابل۳۰ هزار تومان از ما می گیرد و کارت میکشد. یک نگاه می کنیم، بعضی از افراد هستند که رد می شوند و می روند و می گویند خب حالا یک انعامی هم دادم ؛ آیا واقعا راضی بودی! اگر پول خودت هم نبود می دادی و حرف نمی زدی؟ اگر پول یک نفر دیگر بود باز هم حرف نمی زدی؟ به جای 25_27 هزار تومان، ۳۰ هزار تومان کارت کشیده باز هم میرفتی یا نه می ایستادی حرفت را می زدی آقا 25_27 هزار تومان شد ، شما ۳۰ هزار تومان کارت کشیدید .
یک سری می روند ! از آن ها هم که بپرسی می گویند می خواهم به آن ها انعام بدهم ، اگر واقعا می خواستی انعام بدهی ، می پرسیدی ، متوجه می شدند که اشتباه است بعد می خواستند مابقی پول را پس دهند می گفتید نه لازم نیست ، این انعام شما . خودمان داریم خودمان را نابود می کنیم ، عزت نفسمان را با همین عدم ابراز کردن داریم نابود میکنیم . تمرین کنیم که خواسته هایمان را مطرح کنیم .
حتی جاهایی هم که مهم نیستند تمرین کنیم . در یک مغازه ای ، حتی ۵۰۰ تومان، ۱۰۰۰تومان کم می شود در موردش صحبت کنیم، بگوییم به ما کم دادید ، زیادکارت کشیدید.
ببینید شما هم انسان هستید و حق دارید مانند بقیه برای حفظ ارزش خودتان ، حرف بزنید و اقدام کنید ؛
به صورت معقول و معتدل ، صحبت بکنید . شما حق دارید ، یک انسان هستید و حق دارید نظراتتان را ابراز کنید . حق دارید انتقادتان را محترمانه بگویید . فن بیان و سخنوری را یاد بگیریم .
البته یک مسئله ای است ، جامعه هایی مانند ما که جامعه هایی جمع گرا هستند و وقتی بیشتر افراد در مورد یک مسئله نظر می دهند ، یک سری از افراد می ترسند که نظرشان را بگویند . این تأثیر هم هست ، چون جامعه ما جمع گرا است ، تأثیر جمع بر روی نظرات فرد و خواسته های ما خیلی مهم می شود ولی با این حال برای حفظ ارزش خودتان ، حفظ عزت نفس ، برای اینکه وقتی شب می خواهید بخوابید خودتان را سرکوب نکنید، به خودتان سرکوفت نزنید که کاش حرفم را میزدم؛ حرف خودتان را متعادل بزنید ، دستتان را بالا ببرید و صراحتا و به راحتی ابراز نظر کنید.
از کیسه عزت نفس خود خرج نکنید!
هر موقع که حق ما داده نشد ، هر موقع که حقمان را خوردند و حرفی نزدیم و این حرف نزدنمان به هر دلیل ، به خاطر احترام به دیگران بوده ، مثلا بخاطر اینکه احساساتشان جریحه دار نشود؛ در اصل دارید از کیسه عزت نفستان خرج می کنید. در اصل دارید کیسه عزت نفستان را پاره می کنید ، نابود می کنید .
هر موقع که حقتان داده نشد و به هر دلیلی حرفی نزدید ، حرف نزنم ناراحت می شود ، حرف نزنم احساساتش جریحه دار می شود ، نه ، اصلا مهم نیست ، اصلا ما تعارف نداریم ، ما فامیل هستیم ، ما دوست هستیم . همان لحظه ای است که دارید عزت نفستان را نابود می کنید، خودتان را بی ارزش می کنید و طبعا یک روزی می رسد که خودتان را سرکوفت می زنید و سرکوب می کنید.
پس شما حق دارید که در مورد اتفاقاتی که برایتان می افتد صحبت کنید. ابراز وجود کنید . نظراتتان را ابراز کنید . قشنگ صحبت کنید چون حق دارید ، یک انسان هستید و باید این کار را بکنید.
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۰- راه کارهای مفید برای افزایش عزت نفس: زندگی هدفگرا
سلام. وقت بخیر. امیدوارم که خوب باشید و مطالب را پیگیری کرده باشید. در بحث افزایش عزت نفس با راهکارهای عملیاتی ، بحث زندگی هدف گرا را داریم.
ما ۲ مورد مهم را داریم ، بحث خواسته و بحث آرزو.
خواسته آن چیزی است که حق من است و قابل دستیابی است، توجه کنید، علاوه بر اینکه حق من است قابل دستیابی است. اما آرزو چیزی است که دور از دسترس من است اما دوست دارم ، دوست دارم که اتفاق بیفتد. در زندگی هدف گرا، این ها را باید از هم تفکیک کنیم و بدانیم که دقیقا چه چیزی می خواهیم و به سمت آن حرکت کنیم. دیدید بعضی ها توجه می کنند، خب هدفت از ازدواج چیست؟
اینکه آرامش پیدا کنم، آرامش داشته باشم، زندگی بدون تنش و آرامش داشته باشم. واقعا هم از آن ها بپرسی آرامش را در چه چیزی می بینی نمی توانند تفسیرش کنند. آرامش را داشتن ماشین فلان مدل می بینی؟ اینکه خانه ای در فلان جا داشته باشی؟ اینکه چند تا فرزند داشته باشی؟ اینکه سفر بروی؟ کجا بروی؟
هدف هایشان و صحبت ها خیلی مبهم است و لغت های چند معنایی را برای خودشان استفاده می کنند، لغت هایی که خودشان هم خیلی در مورد معنای آن ها نمی توانند صحبت کنند.
سعی کنیم که برای اهدافمان از کلمات مبهم استفاده نکنیم.
دقیقا بدانیم که چه چیزی می خواهیم. این خیلی مهم است که بدانیم دقیقا چه می خواهیم و مثل همین، یک تفسیری است، به خیلی افراد می گوییم خب هدفتان از کارکردن چیست؟
می گویند می خواهم به کشور خدمت کنم، می خواهم به بشریت خدمت کنم. ببینید این خدمت کردن به بشریت در چه چیزی خلاصه می شود، باید آن ها را هم بگوییم. این یک هدف نامبهم و نادقیق است و اتفاقا هدف هایی که مبهم و نادقیق باشند باعث ناخشنودی در اعماق قلب شما می شود و باعث کاهش عزت نفس شما می شود.
آدم هایی که در زندگی هدف گرا هستند، عزت نفس دارند ؛ یک متر خوبی را دارند، همه چیز را خوب اندازه گیری می کنند و این ها آدم هایی هستند که عزت نفس خوبی را برای خود ایجاد می کنند. نمی گویم حالا به صورت مکانیکی رفتار می کنند، همه چیز را دقیق بررسی می کنند، نه، ولی یک مترهایی در زندگیشان دارند و طبق آن ها حرکت می کنند و اقدام می کنند.
این هدف گرایی خیلی مهم است و خیلی در بحث عزت نفس کمک می کند.
من یک مثالی را جایی دیدم خیلی جالب بود؛ می گوید در بحث مذاکره خیلی مهم است که شما وقتی می خواهی وارد یک مذاکره شوی ، خانه یا ماشینی را بفروشی ، هدف داشتهباشی؛
در چه رنج قیمتی برایت قابل قبول است که بفروشی، این ماشین را در رنج ۱۱۵ تا ۱۱۸ میلیون بفروشی خیلی خوب است، این خانه را اگر در رنج یک میلیارد و هشتصد تا یک میلیارد و هشتصد و پنجاه بفروشی خیلی خوب است. آدم هایی که هدفمند هستند وارد مذاکره می شوند یک رِنجی را برای خود دارند و یک قسمت جالبی داشت ، می گفت اگر یک نفر باشد که مثلا هدف خانه را ۵۰۰ میلیون گذاشته باشد، بگوید اگر من ۵۰۰ میلیون گذاشتم خیلی خوب است بتوانم بفروشم؛
این آدم وقتی خانه را ۵۰۰ میلیون می فروشد یا حتی اگر یک مقدار پایین تر ( ۴۹۰ میلیون یا همین حول و حوش ) بفروشد هم خیلی خوشحال می شود. از این معامله، از آن کار، از آن پول، یک حس خوب پیدا می کند و به جلو می رود و اتفاقات خوب را رقم می زند.
باری به هر جهت نباشید!
حالا از طرف دیگر، فردی دیگر است، به او می گوییم خب هدفت چه است؟ میخواهی خانه را به چه قیمت بفروشی؟ با چه هدفی می خواهی وارد مذاکره و بنگاه شوی؟
می گوید بریم ببینیم خدا چه می خواهد. این آدم هایی که می گویند برویم ببینیم خدا چه می خواهد ، آدم هایی هستند که خواهم گفت داستانشان چه می شود. این ها وارد بنگاه می شوند ، بالا و پایین، سر طرف را کلاه می گذارند، فلان می کنند، ۵۲۰ میلیون می فروشند.
۲۰ میلیون بیشتر می فروشد. جالب است، این آدم خانه ای که ۵۰۰ میلیون است را ۵۲۰ میلیون می فروشد، وقتی از بنگاه بیرون می آید خودش را سرکوفت میزند، خودش را سرکوب می کند، چرا؟ میگوید جا داشت بیشتر به این آدم بزنم، ۵۳۵ میلیون هم جا داشت، چرا گفتم ۵۲۰ میلیون؛ یعنی آنقدر خودخوری می کند، آنقدر با خودش صحبت می کند و خودش را نابود می کند.
غیر از اینکه حالا حلال و حرامِ آن پول به کنار، می بینید که خودش را در این جریان دارد نابود می کند ، عزت نفسش را نابود می کند و در معاملات و کارهای بعدی قطعا شکست های بزرگی را خواهد خورد.
سعی کنیم که هدفمند باشیم.
تا جایی که امکان دارد برنامه داشته باشیم. اهداف و برنامه هایمان مبهم نباشد؛ هرچقدر کوتاه تر و کوچک تر باشد ولی مشخص باشد همین باعث افزایش عزت نفس می شود و همین باعث ایجاد اتفاقات خوب می شود.
اتفاقا در بحث هدف گذاری هم گفتم، سعی کنید هدف های کوچک و قدم های کوچک را انتخاب کنید، اگر ۳ نخ سیگار می کشیم سعی نکنیم که ۳هفته بعد کلا از بین ببریم ، نه ، ۳ هفته بعد ۳ نخ را به ۲ نخ سیگار کاهش دهیم و یک ماه بعد به یک نخ سیگار کاهش دهیم؛ یک دفعه حرکات انفجاری برای خودمان ایجاد نکنیم.
حرکات انفجاری مثل همان مسابقه بین خرگوش و لاک پشت می شود، آن حرکات انفجاری که خرگوش انجام می داد، می پرید ولی لاک پشت با آرامش و به آهستگی حرکت می کرد و در پایان هم موفق شد . اتفاقا فیلمش را هم در کانال اینستاگراممان گذاشتیم، فیلم واقعی آن که یک خرگوش و یک لاک پشت به صورت واقعی در یک مسیر کوتاه مسابقه می دهند. و این هدف گذاری ها و کارهای مبهم باعث کاهش عزت نفس شما می شود و این خیلی می تواند خطرناک باشد.
در این مسیر هم سعی کنید ۲کار مهم را انجام دهید .
یکی بحثِ نظم شخصی است .
بیاییم نظم شخصی داشته باشیم، برای خودمان در هفته برنامه داشته باشیم، در ماه برنامه داشته باشیم، در سال یک برنامه کلی داشته باشیم، ۳ هدف مهم ، هرماه چند هدف کوچک، هر هفته چند هدف کوچکتر و در هفته ببینم که این هفته چه اولویت هایی لازم است و هر کدام چه روزهایی باید انجام شود .
شنبه ، یکشنبه ، دوشنبه ، امروز (یکشنبه) چه کارهایی را باید انجام دهم، چه ارتباطاتی باید برقرارکنم، به کجا باید زنگ بزنم، کدام قسمت کتاب را باید بخوانم، به چه کسی باید آموزش دهم، از چه کسی باید آموزش بگیرم و یک مورد مهم تر، اینکه برای همه این ها باید هزینه کنید، مهم ترین هزینه شما هم وقت است و بعد هزینه ای که صرف آموزش می کنید؛ کتاب می خرید، کلاس می روید و هر کار دیگری که انجام می دهید. این نظم شخصی را حتما داشته باشید.
به تاخیر انداختن لذت ها
در بحث هدف مندی و هدف گذاری ، دومین موردی که مهم است، بحث به تأخیرانداختن لذت ها است که در ادامه همان نظم شخصی است .
واقعا کسی که می خواهد نظم شخصی داشته باشد باید بتواند یک سری از لذت ها را جلو و عقب بیاندازد؛ ساعت نگاه کردن تلویزیون، صحبت کردن با دوستانش، چت کردن در گروه ها، چرخیدن در سرچ اینستاگرام و خیلی از کارهای دیگر را باید بتواند عقب بیاندازد حتی یک سری از این ها را باید در مسیر حذف کند . بنظر من نگاه کردن به اخبار، چیزی است که باید در ادامه مسیر زندگیتان به تدریج بشود حذف کرد .
نگاه کردن به یک سری برنامه های تلویزیون که تنها مغز و انرژی شما را به عنوان یک انسان، درحال تلف کردن هستند. پس اگر می خواهید نظم شخصی را داشته باشید باید یک سری لذت ها را جلو عقب بیاندازید و بنظرم حتی بعضی از آن ها را باید حذف کنید و همه این ها دارد به عزت نفس شما کمک می کند و هر چقدر که در زندگیمان به جلوتر می رویم و سنمان که بالاتر می رود، این موضوعات را بیشتر می توانیم درک کنیم که بعضی از لذت ها را باید جلو عقب کرد و بعضی از آن ها را باید حذف کرد ، جا به جا کرد.
اهداف باید قابل ترجمه باشند به اقدام های عملی.
اهدافتان باید قابل دسترسی باشند و همه این ها به افزایش عزت نفس شما کمک می کند. اهدافتان باید قابل سنجش باشند و ما باید بتوانیم آن را بسنجیم و در این مسیر باید نظم شخصی داشته باشید و بعضی از لذت های زندگیتان را به تأخیر هم بیندازید وجلو و عقب و یا حذفشان کنید. اهدافی برای خود نریزید که مربوط به یک انسان دیگر است.
اهداف مربوط به خودتان را بنویسید؛ وقتی من برنامه ریزی می کنم که امسال ۴ کتاب بنویسم و دارد به آخر سال می رسد و هنوز اولین کتاب را هم تمام نکردم ؛ بنظر شما شاید حرفی نزنم آیا در پیشگاه ذهنتان آرامش خواهید داشت ؟
آیاذهنتان شما را سرکوب نخواهد کرد که عرضه نداری، نمی توانی. من چرا بیایم اهداف بزرگی را ببینم، من می گویم اهداف بزرگ را ببینیم، آرزوهای بزرگ داشته باشیم ولی در مسیر حرکت کنیم، بعد از 3_2 ماه آن اهداف را اصلاح کنیم، آن ها را یک مقدار تعدیل کنیم، با توجه به انرژی مسیر ، امکانات مسیر و تجربه ای که از مسیر داشتیم، بیاییم آن هدف را تعدیل کنیم، ارتقا دهیم، درجه اش را یک مقدار بالاتر و گاهی اوقات پایین تر بیاوریم ، تنظیمش کنیم، همینطور به شکل مکانیکی حرکت نکنیم برویم به سمت جلو. اهداف باید قابل سنجش باشند، قابل اندازه گیری باشند و اگر این اتفاق نیفتد می تواند خیلی خطرناک باشد در مسیر نابودی عزت نفس شما.
تنها من می توانم هدف های زندگی خودم را مشخص کنم، کسی نمی تواند این کار را به جای من انجام دهد.
اگر قرار باشد موفق شوم باید بیاموزم که به اهداف خود برسم، باید برنامه اقدامی برای رسیدن به اهدافم تدوین کنم. اگر قرار باشد موفق شوم باید به نتایج اعمالم و رفتارم توجه کنم . برای رسیدن به اهدافم به نظم و انضباط شخصی نیاز دارم . این خلاصه کوتاهی بود از این قسمت هدف گرایی.
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۱- روش های افزایش عزت نفس: توجه به الگوهای رفتاری تکرار شونده:
نکته ی اول بحث مراقبت از الگوهای رفتاری تکرارشونده هستند . در شرکتی کار می کنم بعد از مدتی اخراج می شوم به شرکت دیگری برای کار می روم و خوشم نمی آید و بیرون می آیم و به شرکت دیگری می روم که کارمندا و همکاران به من می خندندو بیرون می آیم و به شرکت دیگری میروم و همین طور ادامه دارد .
وارد ارتباطی می شوم ؛ نمی توانم . وارد ارتباط دیگری می شوم و همینطور ارتباط های مختلف و این افراد خودشان را بدشانس می دانند . ببینید اگر یک نفر ، یک شرکت به شما بد کرده باشد شما حق دارید گله مند باشید یا دوشرکت !
ولی وقتی دارد این اتفاقات پشت سر هم تکرار می شود و الگوهای رفتاری تکرارشونده هستند اینها خیلی نامناسب اند . اینها دارند به شما آلارم می دهند که یک جایی مشکل دارد ، که یک جایی دارد میلنگد. شما بدشانس نیستید . شما از عزت نفس پایینی برخوردار هستید . دارند این را آلارم می دهند .
باید بررسی کنیم که کجا مشکل دارد:
کجا غلط است که من همیشه اخراج میشوم . همیشه نمی توانم . می روم کارهای مختلف و برمیگردم .
همیشه در ارتباطات مختلف با دوستان مختلف می روم ولی نمیتوانم دوست پیدا کنم ؛ نمیتوانم ارتباط خوب برقرار کنم . همیشه می روم کتک میخورم ! همیشه می روم و برمی گردم . چه است ؟ این وسط یک جایی میلنگد و آن من هستم و من هستم که باید اصلاح شوم . و جالب است این رفتار وقتی که تکرار می شود و من بررسی نمی کنم ؛ آدم ها ترغیب می شوند که به من بی احترامی کنند و همان رفتارهای قبلی که من از آنها فرار می کردم باز هم بر سر من بیاورند .
وقتی اتفاقات دارد پشت سر هم رخ می دهد ، اتفاقات ناگوار!! وقتی ارتباطات ناگوار ، وقتی آدم های نامناسب دارند می آیند ؛ یک جایی دارد میلنگد! قبول کنیم که یک قسمت هایی از وجود من ، افکار و ذهنیت های من ایراد دارند . عزت نفس من ایراد دارد و باید روی آن کار کنم . اینکه قبول کنید خیلی از مسیر را رفتید؛ این را قبول کنید .
اگر قبول کنید که عزت نفستان ایراد دارد ؛
خیلی از مسیر افزایش عزت نفس را رفتید . خیلی از افراد حاضر نیستند قبول کنند . بابت همین همیشه گرفتار هستند و این الگوهای رفتاری تکرار شونده مرتب برایشان پیش می آید .
خانمی ازدواج می کند ؛ شوهر اولش کتکش میزند و طلاق می گیرند . وارد یک ارتباط دیگری می شود ؛ شوهر دوم ! باز هم کتک میزند و باز هم از خانه اخراج می شود و همین الگو تکرار میشود اگر به کارهای نامناسب دیگری کشیده نشود ؛ همین الگو مرتب دارد تکرار میشود .
اینجا یک نفر هست که نقش اول نمایش را دارد بازی می کند . منی که در شرکت های مختلف می روم و بیرون می آیم ؛ منی که در رابطه های مختلف می روم و بیرون می آیم . اتفاقات دارند تغییر می کنند اما آدمِ هیچ وقت تغییر نمی کند . نقش اول فیلم را دارد بازی می کند . همانی که از کیسه ی عزت نفسش خرج کرده و آن عزت نفس را ندارد .
نمایشنامه دارد تغییر می کند ؛ فیلم دارد جلو می رود اما بازیکن اصلی ثابت است . خانم یا آقایی که عزت نفس ندارد … و جالب است این افراد همیشه دیگران را ، دنیا را ، خدا را محکوم می کنند . همه ظالم هستند و اینها مظلوم هستند .
نگاه نمی کنیم که داستان ، قانون ، چیز دیگری است که من به آن توجه ندارم . من به همه چیزِ بیرون خودم توجه دارم ولی به آن اصل درون خودم ، به آن احترام ، ارزشمندی ، آن عزت نفس هیچ توجهی ندارم . همه چیز در بیرون خودم برای من مهم است ولی در درون خودم آن عزت نفس را اهمیتی نمی دهم .
مراقب باشید در مسیر افزایش عزت نفس اگر موردی دارید ؛
مشکلی دارید با افرادی صحبت کنید که از شما چند سطح بالاتر هستند . افکار بهتری دارند ؛ ذهنیت های بهتری را دارند . سعی نکنید با افرادی صحبت کنید که مشکلاتی شبیه شما دارند ؛ چون در همان مشکلات غوطه ور می شوید و هیچ کمکی به عزت نفس شما نمی کند . همیشه گفته می شود با آدم هایی که بالاتر از شما هستند صحبت کنید .
از گود خارج شوید و راحت تر خودتان را و رفتارتان را تحلیل کنید . اگر با یک نفر که مانند شما است صحبت کنید داخل گودی می افتید که میچرخید و میچرخید و از این گود دارید سخت حرکت می کنید و میچرخید ولی هیچ وقت به راحتی بیرون نمی آیید .
بیاییم بررسی کنیم ؛ اگر یک شکستی هست ؛
اگر یک رفتاری هست که دارد تکرار می شود . یک شکستی هست دارد در ارتباط ، در شغل ، در درآمد یا هرچیزی دارد تکرار می شود ؛ بیاییم بررسی کنیم که علت آن مشکل چه است !
نگذاریم . این ها مانند موریانه ای هستند که متوجه نیستیم از درون ما را بخورند و کیسه ی عزت نفس ما را نابود کنند . مراقب باشیم ؛الگوهای تکرارشونده مانند موریانه هایی هستند که داخل درخت هستند و ما آنها را نمیبینیم ولی بعد از مدتی میبینیم که درخت سقوط کرد و همه موریانه ها از آن خارج شدند .
مراقب این موریانه ها باشیم . الگوهای ثابت تکرار شونده ! بیاییم بررسی کنیم ؛ تحلیل کنیم و علتش را پیدا کنیم . همین که بنشینیم بررسی و تحلیل کنیم و علتش را پیدا کنیم و قبول کنیم که عزت نفسمان مقداری ایراد دارد خیلی از مسیر افزایش عزت نفس را رفتیم . من این را با شهامت می گویم .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۲- روش های افزایش عزت نفس: یادگیری یک مهارت بیشتر!
هر چقدر که شما مهارت های بیشتری آموزش ببینید ، یاد بگیرید ، عزت نفس شما هم بیشتر می شود .
گفتیم یک چرخه وجود دارد ، وقتی من یک فعالیتی را انجام می دهم ، یک کاری را انجام می دهم ، آموزشی را می بینم ، اعتماد به نفسم بیشتر می شود . وقتی اعتماد به نفسم بیشتر شود می تواند روی عزت نفس من تأثیر گذاشته شود .
وقتی عزت نفس من بیشتر شود باز هم می توانم کارهای بیشتری کنم ، باز هم آموزش می بینم ، اعتماد به نفسم بیشتر می شود ، عزت نفسم بیشتر می شود ، کارهای بزرگتری میکنم . کارهای بزرگتر می کنم ، اعتماد به نفسم بیشتر می شود و هم چنین عزت نفس و این چرخه هم چنان بزرگ و بزرگ تر می شود .
اگر واقعا می خواهید عزت نفستان افزایش یابد ، اگر واقعا می خواهید که اعتماد به نفستان هم زمان با عزت نفس بیشتر شود ، سعی کنید که مهارت های بیشتری آموزش ببینید ، حتی مهارت های نامربوط ؛ نامربوط به عزت نفس ، نامربوط به گذشته خودتان یک مقداری .
می گویند در مذاکره میان دو نفر که سطح مذاکره و فن بیان هر دو در یک حد است ، کسی برنده می شود که یک مهارت بیشتر یاد داشته باشد ، کسی برنده می شود که یک مقدار عزت نفسش بیشتر باشد ، کسی برنده می شود که یک مقدار مهارت خاصی را از شخص دیگر بیشتر یاد داشته باشد .
در مورد مسیر عصبی صحبت کردیم :
و اگر اطلاعات ندارید حتما یک فیلمی را برایتان ارسال می کنم . ببینید وقتی مهارتی را آموزش می بینید ، مغز و ذهن شما درگیر می شود و سلول های خاص ایجاد می شود که آن مهارت را آموزش ببینید .
به آن سلول ها ، به آن مسیری که این سلول ها ایجاد می کنند ، مسیر عصبی ( Neural pathway ) می گویند و وقتی فردی یک مهارتی را بیشتر بلد باشد ؛ ذهنش قدرتمندتر ، بازتر و وسیع تر است و راحت تر می تواند ارتباط برقرا کند ، راحت تر می تواند مسائل را ببیند ، حل کند ، تصمیم بگیرد و در ادامه آن ، عزت نفسش بیشتر شود .
اگر مشکل عزت نفس دارید حتما دنبال یک مهارت خوبی بگردید حتی یک مهارت نامربوط . کار من مهندسی است ، کار من آموزش است ولی ناگهان تصمیم می گیرم که بروم سنتور یاد بگیرم . قطعا می تواند روی عزت نفس من تأثیر بگذارد . ذهن من را گسترده می کند ، وسیع تر میکند و قطعا اعتماد به نفسم را بیشتر می کند و قطعا همراه با آن عزت نفس من بیشتر می شود .
و یکی از قدرتمندترین مهارت هایی که شما می توانید آموزش ببینید ،
بحث مهارت سخنوری است که این مهارت سخنوری ؛ اعتماد به نفس ، فن بیان ، مهارت های کلامی ، هوش کلامی ، سخنرانی و هر ارتباط مؤثری را ، هر مهارتِ ارتباط مؤثری را در بر می گیرد .
حتما مهارت سخنوری را آموزش ببینید و شک نکنید که ادامه دادن ، آموزش دیدن ، آموزش دادن و اجرا کردنِ همین مهارت سخنوری ، نه تنها باعث افزایش عزت نفس شما می شود بلکه هم زمان با هم باعث افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس شما می شود و می توانید اتفاقات شگرفی در زندگیتان رقم بزنید .
در ادامه من یک لینکی را قرار می دهم . لینک مربوط به مسیر افزایش اعتماد به نفس حرفه ای است ، از سایت ما است ، آموزش های سایت ، کلیپ های سایت ، قبلا هم ارسال کردم ، باز هم ارسال می کنم و قطعا این مسیرِ اعتماد به نفس ، خیلی به شما کمک می کند که بتوانید عزت نفس خودتان هم افزایش پیدا کند . کار کنید ، به دوستانتان هم معرفی کنید و قطعا اتفاقات خوبی را شاهد خواهید بود .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۳- روش های افزایش عزت نفس:نحوه برخورد با مشکلات
در بحث نکات نهایی در مسیر افزایش عزت نفس که چند مورد را قبلا خدمتتان گفتم که یکی از آن ها یادگیری مهارت ها بود که باید بتوانید مهارت های خوبی را یاد بگیرید در بحث عزت نفس و یا مراقب از الگوهای رفتاری تکرار شونده است ؛
یک بحثی را داریم تحت عنوان شکست ها و نحوه برخورد با شکست ها . این خیلی مهم است .
می خواهم ۲ دیدگاه را در موضوع مقابله با شکست ها ، نحوه نگاه به شکست ها بیان کنم که خیلی مهم است و به آن توجه داشته باشید
یک مدل ذهنی ، یک نگاه به شکست ها این است که حالت مدل ذهنی منتقدانه است .
یک نفر یک کار اشتباهی را انجام می دهد ، یک دفعه می گوییم این دیگر چه کسی بود ! این از یک قاتل جانی هم بدتر است ، این دیگر چه کسی است ، این دیگر چه مدیری است !. یک مدل ذهنی دیگر یا نگاه دیگر ، مدل ذهنی وکیلانه است ، حالت وکیل . وکیل ها را که می دانید ، عادت دارند در هر موقعیتی که قرار می گیرند ، چه وکیلِ یک مجرم هم باشند _ مجرم از دید ما _ باز هم سعی می کنند از حق و حقیقیت صحبت کنند و تا جایی که امکان دارد به درستی دفاع کنند ؛ حتی از آن مجرمی که حالا اصطلاحا ما او را می بینیم و به او مجرم می گوییم .
در هر جایگاهی که قرار می گیرند سعی می کنند که حقایق را بیرون بکشند ، در کنار هم قرار بدهند و از موکل خود دفاع کنند .
۲ نگاه به موضوعات و اشخاص ، مشکلات و شکست ها داریم : مدل ذهنی منتقد ، مدل ذهنی وکیلانه( وکیل). حالا در مورد مدل ذهنی وکیلانه ( وکیل ) می خواهیم صحبت کنیم .
وقتی افرادی که مدل ذهنی وکیل را دارند:
، با مشکلات ، مسائل و افراد چگونه برخورد می کنند و صحبت می کنند . یک جاهایی هم اشتباه حساب کردم باید بنشینم بهتر حساب کنم . آن دقائق اولیه صحبت هایم به خوبی صحبت کردم ولی بعدش یک مقدار خراب شد . دفعه بعد باید فکر بهتری کنم . بهتر اقدام کنم .
از بین این رفتارهایی که انجام دادم واقعا کدامشان مشکل داشت ؟ اشتباه بود؟ کجا باید یاد بگیرم ؟ کجا باید بروم آموزش ببینم؟ چه کار باید بکنم که دفعه بعد بهتر بتوانم صحبت کنم؟. نحوه این سؤالات و گفتگوها را ببینید و تفاوتش را با مدل ذهنی منتقد ببینید . به نظر شما کدام یک از آن ها می تواند به راهکار منجر شود ؟ بدون هیچ چیزی ، بدون هیچ حاشیه ای ، کدام یک از این ها ؟ شما جواب دهید .
همین ابتدا یک سؤال یبپرسم :
وقتی شما جایی شکست می خورید یا با یک اتفاقی رو به رو می شوید یا با یک عدم ارتباطی مواجه می شوید ، با یک نفر نمی توانید ارتباط بر قرار کنید ، یک مشکلی برخورد می کنید ، مدل ذهنی شما چه است ؟ منتقدانه است یا وکیلانه؟ مدل ذهنی منتقد را دارید یا مدل ذهنی وکیل ؟ کدام یک از این ها را دارید ؟ چند نمونه از مدل ذهنی منتقد را می خواهم بیشتر بشکافم ، توضیح دهم .
کسی که مدل ذهنی منتقد را دارد در برابر اتفاقات ، مشکلات ، شکست ها ، صحبت هایش با خودش یا با دیگران به این صورت است : چرا اینطور شد ؟ من که استعداد دارم ، من که می توانم خوب صحبت ، چرا آنقدر بد صحبت کردم؟ کاش زودتر اقدام می کردم ، ای بابا در این کار هم شکست خوردم .
۲ساعت فرصت داشتم صحبت کنم ، صحبت کردم ها ولی اصلا حرف خوبی نتوانستم بزنم . نتوانستم به خوبی جمعش کنم . من که استعدادم زیاد است پس چرا اینطور شد؟. نگاه بکنید می بینید که تمام این ها برچسب هایی است که آدم های منتقد دارند به خودشان می زنند تا به دیگران و این مدل ذهنی منتقد است .
کسی که منتقد است مدل ذهنی اَش اینطور است:
، چرا اینطور شد ؟ ای بابا ، کاش اینطور میشد ، اگر اینطور میشد چه ، من که خوب بودم ، آن که خوب بود و تمام صحبت ها در این مدل ها است . بنظرتان با این نحوه گفتگو و صحبت ما به جایی می رسیم؟! قطعا شما باید مدل ذهنی وکیلانه (وکیل) را داشته باشید .
نحوه سؤالات شما ، نحوه گفتگوی شما با خودتان ، نحوه برخوردتان در اتفاقات مختلف با خودتان ، گفتگوهایی که با خودتان می کنید ، گفتگوهای درونی ، همه این ها روی عزت نفس شما تأثیر می گذارد .
فردی که مدل ذهنی وکیل را دارد:
می رود اشتباه خود را بررسی می کند ، راهکار ها را می بیند و بهتر میکند ، اعتماد به نفسش بهتر می شود ، اتفاقات بهتر می افتد و باز عزت نفسش بیشتر می شود .
عزت نفس بیشتر می شود ، جلوتر می رود ، راهکارهای بیشتری را در می آورد ، اعتماد به نفسش بیشتر می شود و به مرور عزت نفسش بیشتر می شود ولی آیا کسی که مدل ذهنی منتقد را دارد اصلا می تواند به سمت جلو حرکت کند؟! تا اینکه بخواهد برود اتفاقات خوب را ، عزت نفس و اعتماد به نفس را رقم بزند ، بنظرتان واقعا می تواند؟ خیر . نمی تواند و اینجا یک تمرین را می خواهم که انجام دهید . آخرین شکستی که خوردید ، در هر چیزی ، آخرین اتفاق بدی که برایتان رخ داد ، در هر چیزی ، در یک معامله مالی ، در یک ارتباط ، در هر چیزی ؛ بنویسید چه بود و شروع کنید از خودتان سؤال پرسیدن و ببینید که مدل ذهنیتان وکیلانه است یا منتقدانه و روی آن فکر کنید .
فقط می خواهم خودتان در پیشگاه خودتان ببینید که مدل ذهنیتان چه است ؟ آیا وکیلانه است یا منتقدانه ؟ و هر طور که بود سعی کنید که مدل ذهنیتان را به سمت حالت مدل ذهنی وکیل بیاورید .
راهکارها را بررسی کنید ، مشکلات را بررسی کنید ، راهکارهایش را ببینید و ببینید چه کارهایی می توانید بکنید که دیگر این مشکلات اتفاق نیفتد . همین که بنشینید این ها را بررسی کنید ، همین باعث افزایش عزت نفس شماست . روی این موضوعی که گفتم خیلی فکر کنید . موفق باشید .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۴- روش های افزایش عزت نفس: سناریو پردازی برای آینده!
در ادامه بحث نکات تکمیلی در افزایش عزت نفس ، به یک نکته مهم دیگری می رسیم و اینکه همیشه سعی کنید در مورد آینده سناریو پردازی کنید نه رؤیا پردازی.
یک داستانی است در مورد یک ناخدایی که در یک کشتی است و انتهای داستان یک نقل قولی است که ناخدا به راوی داستان می گوید . می گوید ما امید داریم که بهترین اتفاقات برای ما در دریا بیفتد ، اما اما اما ، آماده بدترین اتفاقات هم هستیم .
این صحبت های یک ناخدا است در یک شرایط بحرانی که در دریا می تواند ایجاد شود . امید دارد که بهترین اتفاقات بیفتد اما آماده بدترین اتفاقات هم است .
امید داشته باشیم ، رؤیاهایمان را داشته باشیم ولی حواسمان باشد که می تواند اتفاقات مختلف بیفتد . واقع گرایانه باشیم و بیاییم مراحل کار را بررسی مهندسانه کنیم .
منظور از سناریوپردازی این است:
که مراحل اجرای کار ، فرآیند های کار ، هر کاری که می خواهید انجام دهید را بنشینید طراحی کنید ، بررسی کنید . می خواهید یک خانه بخرید ، بیایید مراحل کار را بررسی کنید . چه چیزایی باید فروخته شود ، در چه زمانی فروخته شود ؛ این مقدار طلاها ، این مقدار زمین ، این خانه قبلی ، این زمین ، تا بتوانیم این خانه n متری را در فلان قسمت شهرمان بخریم .
بیایید به خوبی سناریوپردازی کنید ، مانند یک مهندس بشوید تحلیل و بررسی بکنید که چطور می توانید یک خودرو را بخرید . رؤیاپردازی خوب است ولی اینکه در رؤیاهایتان غرق شوید چیز خوبی نیست .
به طور کلی به نظرم رؤیاهایتان را داشته باشید:
ولی در کنار آن سناریو پردازی ، طراحی و کار مهندسیتان را هم انجام دهید . چطور می توانیم این رؤیا را به واقعیت بپیوندیم ؟ باید اقدام کنیم
یک مواقعی بیاییم بهترین اتفاقی که در کارمان می تواند رخ دهد را بررسی کنیم . اینکه ماهیانه ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم ، این بهترین اتفاق است . در کنار آن بیاییم بدترین اتفاق را هم بررسی کنیم .
اینکه هزینه های خودمان را هم به سختی دربیاوریم . هزینه های زندگی ، هزینه کرایه مغازه مان یا حتی هزینه کرایه خانه ؛ این ها را در نظر بگیریم و بعد بیاییم واقع گرایانه ترین کار را تصور کنیم ، بررسی کنیم ، واقع گرایانه ترین کار این است که کار خوب ، کاری که شما انجام می دهید گاهی خوب است ، گاهی درآمد دارد ، گاهی هم سخت است و شاید درآمدش خوب نباشد ، طول می کشد که به یک درآمد خوب برسید .
اتفاقات خوب در ذهن من است :
قطعا می خواهم به یک ماهی برسم که از آن ماه به بعد ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم ولی واقعیت این است که الان گاهی اوقات سخت است ، گاهی اوقات باید چک بدهم ، گاهی اوقات باید مالیات پرداخت کنم ، بدهی های مختلف وجود دارد ، این ها را بیایم بررسی کنم و در کنار هم قرار دهم ، یک کارِ مهندسی کنم که ورشکست نشوم و بعد ، آن رؤیاهایم را هم در کنارش داشته باشم .
یعنی علاوه بر اینکه رؤیاهایتان را دارید باید بنشینید سناریوپردازی کنید ، طراحی کنید ، مهندسی کنید و بتوانید فرآیند و مراحل اجرای کار را دربیاورید .
من در چه مراحلی ، با چه مراحلی ، با چه کارهایی می توانم به رؤیاهای خودم برسم با وضعیت واقعی کنونی . و این وسط ، ببینید ارتباطی که ما با بچه هایمان ، با بچه ها داریم ، خیلی مهم است .
ما الان در بچگی برای فرزندانمان باید عزت نفس بسازیم و این یک سرمایه بزرگی برای آن ها در آینده شان است که میتواند با استفاده از آن سرمایه درآمد داشته باشند و یک زندگی خوب ، یک فکر خوب ، یک ذهنیت خوب را داشته باشند .
از همین الان کمک کنید که بچه ها ارزشمندی را احساس کنند :
احساس کنند یک انسان ارزشمندند و مانند بقیه می توانند از ثمرات تلاش و از نتایج تلاششان استفاده کنند .
نباید بچه ها را بخاطر اشتباهشان له کنیم . اگر اشتباهی کردند ، بیاییم بررسی کنیم ، خب چطور می توانستی این کار را بهتر انجام دهی ، بیا با هم انجام دهیم . بچه ها را بخاطر تفکرات و نظراتشان له نکنیم و بگذاریم نظراتشان را بگویند ، صحبت هایشان بکنند چون همین بچه ها وقتی بزرگ می شوند اگر به سن ازدواج برسند نمی توانند ارتباط برقرار کنند ، صحبت کنند ، توانمندی ها و صحبت هایشان را ابراز کنند به این دلیل که در گذشته ما نگذاشتیم تفکرات و نظراتشان را ارائه دهند و آن ها را خیلی راحت له کردیم .
با بچه ها بازی کنید ، موقع بازی کردن آن ها را بزرگ نشان دهید ، آن ها را برنده نشان دهید گاهی اوقات و حس مهم بودن به آن ها بدهید . احساس کنند که ارزشمندند .
وقتی با آن ها بازی می کنیم ، وقت می گذاریم ، نشان می دهیم که آن ها ارزشمند هستند و در آینده هم این حس ارزشمندی را با خودشان منتقل می کنند به نسل بعدی به دیگران و قطعا اتفاقات خوبی برایشان میفتد و همین کمک می کند که همیشه به سوی پیشرفت بروند و اگر کمک کنیم که عزت نفسشان بیشتر شود قطعا همیشه به دنبال اتفاقات خوب هستند ولی اگر این کار را نکنیم همیشه منتظر اتفاقات بد در زندگیشان هستند .
واقع گرایانه باشیم ، بچه هایمان را با دیگران مقایسه نکنیم ؛
بچه را با گذشته خودش ، نمره الانش را با نمره گذشته خودش مقایسه کنیم . یک مقدار واقع گرایانه باشیم .
خیلی بیش از حد ایده آل گرا نباشید اگر هم هستید اشکال ندارد ولی در کنارش سناریوپردازی کنید ، مهندسی کنید . درست است می خواهید بچه شما یک دکتر خوب ، یک مهندس خوب ، یک فرد خوب شود ولی باید بیاید مراحل زندگی اش را سناریوپردازی کنید ، طراحی کنید و اینکه شما بتوانید عزت نفسش را افزایش دهید .
اگر فقط برایش رؤیا داشته باشید ، اگر فقط برایش ایده آل ها را درنظر بگیرید و به این سناریوهای زندگی اش ، مراحل زندگی اش ، مراحل رشدش ، افزایش عزت نفسش توجه نکنید قطعا اتفاقات بدی می تواند در آینده برایش بیفتد حتی اگر پول زیادی برایش به ارث بگذارید ، حتی اگر تحصیلات بالایی داشته باشد . به این توجه داشته باشیم .
در ارتباط با بچه ها نه خیلی بیش از حد به آینده نگاه کنیم نه به دیگران ؛
بچه ها را فقط با گذشته خودشان مقایسه کنیم تا در مسیر زندگی ، خودشان تحلیل کنند و به آن ایده آل و رؤیایی که دوست داریم برسند . وقتی آن ها را با گذشته خودشان مقایسه می کنیم ، وقتی خودشان را با خودشان مقایسه می کنیم ، وقتی آن ها را با دیگران مقایسه نمی کنیم ، کمک می کنیم که در زندگیشان رشد پیدا کنند .
یک جاهایی لازم است که به آن ها بگوییم در این کار می توانی از فلانی الگو بگیری ولی اینکه سرکوفت بزنید ، سرکوب بزنید و فقط طرف مقابل را تأیید کنید ، برادر ، خواهر ، دختر خاله اش است و به این توجه نداشته باشید ، این باعث نابودی اش می شود ، این باعث کاهش عزت نفس و ارزشمندی اش می شود و دیگر سعی نمی کند در زندگی ، خودش را تحلیل کند ، خودش را بررسی کند ، می گوید من همینم که هستم یعنی ما باعث شدیم که به اینجا برسد که بگوید من همینم که هستم و یک مسیر اشتباهی را در زندگی اش برود علی رغم تحصیلات خوب یا پول خوبی که دارد .
پس حواسمان باشد ، واقع گرایانه باشیم و کارهایمان را هم نسبت به خودمان و هم نسبت به بچه ها واقع گرایانه باشیم . در عین حال نظر شخصی من است ، رؤیاها و ایده آل های خودتان را داشته باشید ، یک هدف بزرگ را داشته باشید ولی بنشینید در این مسیر تحلیل کنید ، بررسی کنید ، فرآیند ها را مهندسی کنید و حواستان باشد که عزت نفس شما ، عزت نفس فرزندانتان مهم ترین چیز در این مسیر است که بتوانید به آن ایده آل ها و رؤیاهای بزرگ برسید .
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۵- روش های افزایش عزت نفس: تحلیل سود و زیان رفتارها
امروز در مورد نکات نهایی در مسیر افزایش عزت نفس، خواستم در مورد یک نکته دیگر هم کوتاه صحبت کنم؛ تحلیل سود و زیان رفتارها.
یک مواقعی است ما یک رفتارهایی انجام می دهیم و بعد بدون اینکه به عواقبش فکر کنیم، به سود و زیانش فکر کنیم، همین ها باعث کاهش عزت نفس ما می شود.
چه بهتر است که پس همین الان بیاییم تمام رفتارهایی که داریم؛ حالا همه را نه ولی بیشتر رفتارهایی که داریم را بررسی کنیم؛ این رفتار می تواند یک انتقاد باشد، یک برخورد شدید باشد، یک صحبت منتقدانه باشد ؛ ببینیم واقعا سود و زیانش چطوری است.
اصلا برای ما سودی دارد، زیانی دارد که ما بخواهیم آن کار را انجام دهیم و تازه در انتهای آن هم قرار باشد عزت نفس ما کاهش یابد.
یک مثال از تحلیل سود و زیان
فرض کنید که شما در مسیر به سمت خانه دارید حرکت می کنید، از روی یک پُلی باید بروید یا از خط عابری باید بگذرید یا از مسیری باید عبور کنید که یک طرفه هم است ولی می بینید که یک ماشین در نزدیک خانه شما پارک کرده است. شما خیلی عصبانی می شوید. شاید برگردید چندتا حرف هم به او بزنید. حالا نمی گویم فحش بدهید ولی شاید ناراحتیتان را بگویید که جای بهتری میشد پارک کرد.
بنظرتان اگر همسایه باشد با یک فردی که عابر باشد و آمده پارک کرده است و ۱ساعت دیگر می خواهد برود، رفتارتان فرق نمی کند؟. همینجاست سود و زیان مشخص می شود. بله ، خیلی فرق می کند. اگر همسایه باشد قطعا رفتارمان طور دیگری است و اگر عابر باشد باز می بینیم که رفتارمان طور دیگری می شود.
بعضی از افراد هستند که اگر یک عابری باشد می گویند که خب من بروم با او حرف بزنم و صحبت خودم را بکنم ولی می گویند خب نتیجه اش چه می شود! نتیجه اش این می شود که اعصاب من مستهلک می شود؛ عابر است دیگر؛ پارک کرده می رود.
بیخیال، حالا یک چیز کوچک هم به او می گویم می رود و برعکس یک سری افراد هستند که همسایه شان باشد باز می روند انرژی می گذارند با همسایه صحبت می کنند؛ شاید مستهلک شوند ولی این کار را می کنند.
چرا؟ چون برایشان سود دارد:
چون باعث می شود همسایه دفعه بعد این کار را نکند. آنجا برای عابری که دیگر شاید آنجا نیاید، سود ندارد؛ شاید زیان داشته باشد که بخواهی با او صحبت کنی، انتقاد کنی، ناراحتی ات را به او بگویی؛ چون مستهلک می شوی؛ او می گذارد می رود ولی برای همسایه شاید فردا و پس فردا دوباره پارک کند، این صحبت را بتوانی خیلی محترمانه و قاطعانه بیان کنی درست است که مستهلک می شوی اما خیلی می تواند خوب باشد و در هر دو حالت می تواند باعث افزایش عزت نفس شما شود.
اگر با همسایه تان قاطعانه و محترمانه صحبت کنید باعث افزایش عزت نفستان می شود و اگر با آن عابری که رد می شود هم خیلی قاطعانه هم صحبت نکنید مانند همسایه تان، باز هم عزت نفستان حفظ می شود.
ما بیاییم بررسی کنیم بعضی از کارها را ببینیم که واقعا به سودمان است یا به زیانمان است و این سود و زیان را _ نه سود و زیان شخصی_ سود و زیانی که باعث افزایش یا کاهش عزت نفس من می شود، از این جهت آن را ببینید نه آن سود، پول یا سودی که اصطلاحا داریم می شنویم نه؛ افزایش و کاهش عزت نفس؛
سود و زیان را از این جهت بررسی کنیم:
من می روم یه جایی ارائه ای را می دهم کنار یک سری از مدیران و صحبت هایم را انجام می دهم؛ نمودار ها، شکل ها و توضیحات و نظریات و تِزهایم را ارائه می دهم و در مورد مشکلی که ایجاد شده است صحبتم را می کنم و بعد از جلسه سریع به اتاقم می روم و می نشینم از ترس اینکه مبادا به ارائه من انتقاد کنند؛ مبادا صحبتی کنند؛ مبادا حال من را بخواهند بگیرند و یک هفته بعد باز می آیم و تازه شروع می کنم به پرسیدن؛ خب آقای مهندس، آقای دکتر، ارائه من چطور بود و خیلی از آن ها یادشان رفته و در کل می گویند که بد نبود؛ خوب بود ولی این نکته را هم رعایت کنی بهتر است.
خیلی افراد دوست دارند این شکلی باشد. افرادی که عزت نفس پایینی دارند عموما این شکلی هستند؛ دوست دارند فرار کنند. برایشان سود دارد که فرار کنند ولی سودشان چه است؟ سودشان همین سودی است که تعریف عامیانه در جامعه است ولی همین سودشان دارد باعث کاهش عزت نفسشان می شود. دارند فرار می کنند.
من گفتم سود اصلی را کاهش و افزایش عزت نفس در نظر بگیرید:
نه آن سودی که تعریف عامیانه دارد و پولی که بدست می آوریم یا حال خوب ظاهری که بدست می آوریم.
حالا فرض کنید بعد از جلسه من همانجا بمانم و صحبت ها و انتقادها را بشنوم؛ چقدر من مستهلک می شوم؛ چقدر من اذیت می شوم؛ این به صورت ظاهری برای من زیان دارد دیگر درست است ولی همین که انتقادات را بشنوم و همین که انتقادپذیر باشم و بروم اصلاح کنم؛ همین باعث افزایش عزت نفس من می شود.
درست است که در ظاهر برای من زیان دارد؛ انتقاد شنیدن باعث مستهلک شدن من می شود ولی وقتی نگاه می کنم میبینم در نهایت یک سود بزرگ دارد نصیب من می شود؛ باعث افزایش عزت نفس من می شود؛ اگر بروم خودم را اصلاح کنم. برای کارهایمان، کارهایی که انجام می دهیم؛ کارهای اصلی روزانه مان، زندگیمان، کسب و کارمان، یک جدول بکشیم و سود و زیانشان را بنویسیم.
واقعا سود دارد من این کار را انجام دهم؟!
باعث افزایش عزت نفس می شود ؟ واقعا سود دارد من آن کار را انجام ندهم؟ چه اتفاقی می افتد آن کار را انجام ندهم؟ اصلا لازم است که آن کار را انجام دهم؟! نیازی نیست؛ خودم را مستهلک می کنم با یک عابر درگیر می شوم که می شوم که چه! او که دیگر فردا نیست؛ هیچ سودی هم نصیب من نمی شود تازه باعث کاهش عزت نفسم هم می شود.
وجدانم من را رها نمی کند؛ تو با یک عابری صحبت کردی که دیگر فردا اینجا نیست؛ حالا می گذاشتی امروز پارک می کرد دیگر و همین مانند یک خوره به جان آدم ها می افتد و باعث کاهش عزت نفس می شود.
یک جدول بابت کارهایمان بکشیم؛
ببینیم که چه کارهایی در روز داریم و انجام کدام یک از این ها باعث سود ، باعث افزایش عزت نفس یا باعث زیان و کاهش عزت نفسمان می شود و آن سود را سود عامیانه در نظر نگیریم _ آن پولی که گیرمان می آید_ آن افزایش عزت نفس، آن کاهش عزت نفس در نظر بگیرید. سود و زیان را اگر در نظر بگیریم خیلی راحت می توانیم تصمیم بگیریم که احساسات ، عواطف و حرف هایمان را بروز بدهیم یا نه.
درست است سخنوری یک جاهایی خیلی خوب است ولی یک جاهایی سکوت خیلی بهتر است؛ باعث سود می شود؛ باعث افزایش عزت نفس من می شود. به این توجه داشته باشیم. بیاییم کارها را بررسی کنیم .
اتفاقا یک جاهایی صحبت کردن شاید به زیان ما هم بشود؛ باعث مستهلک شدن ما بشود؛ باعث کاهش عزت نفس ما بشود؛ بیاییم روی این ها کار کنیم و بررسی کنیم؛ چه کارهایی در روز داریم انجام می دهیم؛ سود و زیانشان چقدر است و اصلا مهم است انجام دهیم و اصلا این کار کمکی به من می کند؟ اصلا کمکی به دیگران می کند من بروم انتقاد کنم؟! یک مواقعی انتقاد نکردن بهتر است.
یک مواقعی انتقادکردن بهتر است. همه این ها را در نظر بگیریدکه باعث افزایش عزت نفس من و طرف های مقابل می شود یا نمی شود و بعد اقدام کنیم. اینطوری خیلی بهتر می توانیم باعث افزایش عزت نفسمان بشویم در مسیر زندگیمان.
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۶- روش های افزایش عزت نفس: توجه به میانبر های ذهنی
تمرین هایی که میگوییم انجام دهید و قطعا افردی که فایل ها را پیگیری کردن ؛ آموزش ها را پیگیری کردن خواهند دید و همین الان هم دیدند که چه اتفاقات خوبی در زندگیشان افتاده است .
در مسیر افزایش عزت نفس ، چندتا نکته ی مهم بود که تقریبا میشه گفت دوتا از نکته ها مانده است و امشب یکی از آنها را بیان می کنم تحت عنوان “میان برُ های ذهنی” که اینها خیلی خطرناک هستند و خیلی کمک می کنند به کاهش عزت نفس ، نه به افزایش عزت نفس!
مغز ما همیشه به دنبال این است که ساده ترین مسیر را انتخاب کند ! برای اینکه کمترین انرژی را مصرف کند .
میدانید که مغز ما مثل یک لامپ ۴۰یا۶۰ واتی میماند ؛ از این لامپ های حبابی قدیمی که همه اش انرژی مصرف می کردند و حرارت ایجاد می کردند . مغز ما دوست ندارد انرژی مصرف کند .
دوست دارد انرژی را نگه دارد و وقتی وارد یک کاری میشود ؛ مطالعه میکند ، یک مقدار آموزش میبیند قرار است که فکر کند مثل یک لامپ۴۰وات -۶۰وات عمل میکند و کلی حرارت از خودش ساطع می کند . بابت همین خیلی دوست ندارد خیلی اوقات فکر کند و خیلی از اوقات دوست دارد مسیر را میان بر بزند و این میان بر ها خیلی خطرناک هستند برای ما و عزت نفس ما …
حالا میخواهم در مورد چندتا از این میان برها با هم صحبت کنیم .
یکی از این میان برها برچسب زدن “هیچ” یا “همه کس” است .
هیچکس یا همه کس ! یک کارمندی ، یک فردی در یک جلسه ای یک خطایی می کند ، یک چیزی را بد ارائه میدهد یا یک مدرکی را ارائه نمی دهد و سریع مغز مدیر چه آلارمی به مدیر می دهد ؟؟؟ ای بابا هیچ کدام این کارمندها قدرشناس نیستند .
هیچ کدام این کارمندها بلد نیستن کارشان را درست انجام بدهند . همه را زیرسوال برد ! چرا ؟ خیلی راحت است . دوست ندارد مغز بنشیند این آدم را فکر کند ؛ فکر کند که چرا اینطور شد !
بیاید به عنوان یک معلول ببیند و علت را بیاید بررسی کند .
همه را زیرسوال میبرد . ای بابا همه ی مهندسا … همه ی دکترها این شکلی هستند . چرا؟ چون کمترین مقدار انرژی را مصرف می کند . خیلی راحت . همه ی اینها این شکلی اند من میدانم. این اصطلاح را هم خودِما به کار بردیم و هم خیلی اوقات شنیدیم .
میان بر دیگر صافی ذهنی است .
روی ذهنمان فیلتر میگذاریم .
فرض کنید همسر شما یک آدم خودخواهی است . حالا به هر دلیلی و این همسر شما یک روزی برای شما گل میخرد و به خانه می آورد . حالا مغز شما بنظر شما چه می گوید ؟ این که آدم خودخواهی است یک گل هم خریده ؛ حتما سر چهارراه بوده و حتما هم مجانی به او دادند یا حتما با قیمت خیلی کم خریده ؛ با یک هزارتومنی که روی داشبورد بوده این گل را گرفته و آورده ؛ کسی را پیدا نکرده و به من داده ! گاهی در این مواقع افراد به هم میگویند : چرا گل برای من گرفتی ؟ چه شده است ؟ خبری شده ؟ از کجا خریدی ! حتی این را دیگر در ذهنشان هم نگه نمیدارند ؛ بیانش میکنند .
یعنی آن فیلتر ذهنی به طور کلی به فیلتر کلامی میرسد . چرا ؟
چون قبلا خودخواه بوده و حالا یک گل گرفته . این کارش با آن شخصیت قبلی که در ذهن من بوده متفاوت است و حالا مغز نمیخواهد فکر کند که این تغییر کرد . نه!! مغز اینجا ترجیح میدهد که فیلتر کند . کارش را حذف می کند و می گوید این همان آدم خودخواه است . یک اشتباهی بوده ! یک جایی در خیابان گل پیدا کرده و برای من آورده ! چرا ؟
مغز خیلی مقاومت می کند چون مانند یک لامپ ۴۰-۶۰وات می ماند . دارد آمپر و ولتاژ می کشد برای اینکه بخواهد فکر کند باید کلی انرژی مصرف کند و حالا فیلتر می کند . یک فیلتر ذهنی و کاری که فرد انجام داده ، یک کاری که فرد از قبل این را انجام نمیداده و یک دفعه انجام داده خط میکشد روی این کارش و می گوید : نه این همان شخصیت است .
چون نمی خواهد فکر کند که این آدم تغییر کرده ؛ میتواند بهتر باشد ؛ میتواند ارتباط بهتری برقرار کند . نه ! مغز نمی خواهد .
یکی دیگر از میان برهای ذهنی تعمیم افراطی است .
تعمیم افراطی به چه صورت است؟ مرد در محل کار با همکاران و مدیرش به مشکل برخورد کرده، حالا وارد محیط خانه که میشود آن مشکل را توسعه میدهد. میگویند که مثل یک قطره ی جوهری که داخل یک آب میافتد پخش میشود، دقیقا همه چیز را توسعه می دهد.
حالا با مدیرش دعوا کرده، با کارمندش دعوا کرده، با همکارش دعوا کرده، شغلش را شاید از دست داده، موقعی که وارد خانه میشود یک چیز کوچک فقط کافی است ببیند، غذا دیر آماده شود، غذا کمی دیرتر جلویش گذاشته میشود، “ای بابا، این از کارم! این از همکارم! این از خانمم! این هم از خانه!” یا یک فرد اول صبح ماشینش احیانا به جای کوچکی برخورد میکند میآید پایین و یک خط کوچک میافتد و سریع میگوید : ای بابا، امروز دیگر واقعا روز بدی است، از همین اولش مشخص است!
یک اتفاق کوچک که میافتد به همه جا تعمیم میدهد. یک اتفاق در محل کار، میآید در خانه و میگوید ای بابا این کارم، این از خانه ام و دیگر زندگی تعطیل است و واقعا من نمیدانم برای چه آفریده شدم! چرا؟ برای اینکه خب مغز ما برای فکر کردن کمتر انرژی مصرف کند، همه چیز را راحت تعمیم میدهیم و می رود.
میانبر دیگر فکرخوانی است.
چطور؟ مدیر به همکارش میگوید : از رفتارت مشخص است که تو در اینجا، در این شرکت ماندنی نیستی. فکرش را خواند. فکرش را بزرگنمایی کرد. یک حرفی را زد، یک ناراحتی را در مورد یک اتفاق در شرکت بیان کرد، حالا بزرگنمایی کرد.
“نه تو مشخص است که اینکاره نیستی، اصلا من فکرت را خواندم” یا یک کار بزرگ را یک نفر انجام می دهد، یک پروژه ی بزرگی را انجام میدهد، یک فعالیت بزرگ را کوچکش میکند،” نه من فکرت را خواندم، تو میخواهی یک سواستفاده ای بکنی، تو میخواهی یک چیزی را درقبالش از من بگیری”، و شروع میکنه به طرف برچسب چسباندن! یا یک حسابداری، یک فردی، یک منشی، یک اشتباهی را میکند و خیلی راحت متاسفانه بعضی از افراد میگویند که : آدم باید احمق بودن خودش را بپذیرد و بداند که گاهی اوقات احمق است!
خیلی راحت در کلام هم حتی میگوییم. خیلی راحت یک اشتباهی را انجام بشود، فکر طرف را میخوانند و میگویند : نه!! تو باید احمق بودن خودت را بپذیری…
این فکرخوانی خیلی چیز بدی است.
اینکه میدانم در فکرت این است! از کجا میدانی؟! ما یک بحثی را داریم، بحث زبان بدن. یک بحث گفتاری داریم و همه این ها را وقتی کنار هم میگذاریم یک چیز عجیب و پیچیده ای میشود. من چطور میتوانم فکر یک نفر را بخوانم؟! و این اشتباه ترین کار ممکن است.
چرا؟ چون مغز نمیخواهد که قبول کند که این فرد اشتباه کرده یا نه! اشتباه نکرده و فکر من دارد اشتباه میکند و همین میانبرها، برچسب زدن، تعمیم افراطی، صافی(فیلتر) ذهنی، فکرخوانی، همه ی اینها باعث کاهش عزت نفس میشود! چرا؟
چون دارم از ارزش ها و باورهای خودم خرج میکنم. خیلی راحت اگر هم نگویم، که خیلی اوقات میگویم، از آن ذهن خودم دارم خرج میکنم و آن ارزش ها و باور های خودم را دارم میریزم، کیسه ی عزت نفس خودم را پاره کردم و دارم میریزم و میروم و حواسم به آن نیست.
یک فکری بکنید ببینید که از چه میانبرهایی دارید استفاده می کنید؟!
در فکرهای روزانه، ذهنیت ها، درگفتار روزانه خودتان. جملاتمان را دقیق تر کنیم و خودمان را نابود نکنیم. عزت نفسمان را نابود نکنیم.
یک اشتباهی که یک نفر انجام داد آن را تعمیم ندهیم و یک کاری کنیم که اتفاقاً آن اشتباه کمتر بشود. اگر یک نفر گلی برای ما گرفت، بگوییم واقعیت فکر نمیکردم برای من گل بگیری ولی خیلی خوشحال شدم، ذوق زده شدم! این را بگوییم.
هیچ هزینه ای نداره! نه اینکه بگوییم این گل را از کنار خیابان برداشته و آورده. آدم ها مطلق نیستند؛ شرایط مطلق نیست و ما باید این را به مغزمان با گفتارمان بفهمانیم !
اینجا باید با گفتارمان، با جملاتمان که دقیقا به مغزمان بفهمانیم که نخیر! از میانبرها استفاده نکن و خوب فکر کن و شرایط میتواند تغییر کند و آدم ها هم میتوانند تغییر کنند.
آدم ها کوه نیستند که تغییر نکنند؛
آدم ها، آدم هستند و میتوانند تغییر کنند و اتفاقا وقتی یک نفر گل میآورد و اینکار را شاید تابحال انجام نمیداده، وقتی ذوق میکنی، وقتی تشکر میکنی اتفاقا فرصتی میشود برای اینکه جلو برود و خودش را تغییر بدهد و عزت نفسش بیشتر شود و عزت نفس شما هم بیشتر شود و این فرصت ها را از دیگران نگیرید با این گفتگوهای درونی منفی، با این فیلترهای ذهنی واقعا وحشتناک و نابود کننده که خودتان را مانند موریانه اول نابود میکند و بعد دیگران را ، خودتان عزت نفستان را و بعد عزت نفس دیگران را. از این میانبرها سعی کنیم استفاده نکنیم، خیلی میتوانند خطرناک باشند.
فایل های صوتی این قسمت مقاله :
۱۷- روش های افزایش عزت نفس: برخورد با قضاوت های دیگران
در نکات تکمیلی افزایش عزت نفس، فقط یک نکته ی دیگر مانده است که در مورد آن میخواهم صحبت کنم. برخورد من با قضاوت های دیگران چگونه است؟
ما با قضاوت های مختلفی در طول روز در ارتباط هستیم. همکار ما قضاوت میکند، مدیر، همسر، بچه ها و افراد مختلف دارند قضاوت میکنند.
ما با این قضاوت ها چطور برخورد کنیم؟ اصلا برخورد کنیم یا نه؟ اصلا صحبت کنیم یا نه؟ این خیلی بحث مهمی است. ما عموما یاد گرفتیم وقتی که کسی در مورد ما قضاوت میکند، از خودمان شروع کنیم به دفاع کردن. هرقضاوتی که میشود فقط میخواهیم دفاع کنیم.
دوساعت صحبت میکنیم برای اینکه بتوانیم رفع قضاوت، رفع تفاوت یا محکومیت را از خود کنار ببریم! در مورد همه چیز! حتی مسائلی که خیلی مهم نیستند. شروع به دفاع کردن از خودمان میکنیم و این در خیلی از مواقع اصلا کار جالبی نیست.
خیلی از مواقع ما بگذاریم و برویم خیلی بهتر است!
هزینه اش خیلی کمتر است از این که بخواهیم از خودمان دفاع کنیم در برابر آدم هایی که اصلا ارزش ندارند بخواهیم درموردشان با آنها صحبت کنیم. ببینید نمیگویم همه موارد! اما خیلی از موارد هست که شما نیازی نیست که دفاع کنید. مسائلی هستند که مهم نیستند و شما خیلی راحت بگذارید و بروید و دفاع نکنید، خودتان را خرد نکنید، عزت نفس خودتان را نابود نکنید.
یک جمله ای هست میگوید : برای موضوعاتی که خیلی برایتان مهم است اصلا دفاع نکنید، بپذیرید. با یک تیز حسی موضوع را رد کنید و بروید.
اگر از مدیرتان تشکر میکنید و اینکه تشکر میکنید که زیر دستش هستید و ممنون هستید بابت اینکه با او کار میکنید و یک همکاری شما را میبینید و بعد به شما میگوید که خب چه خبر؟ چاپلوسی داشتی میکردی؟ خب میگویم که چاپلوسی هم میکنی؟!
اگر واقعا چاپلوسی نکردید و قصدتان این نبوده ؛
اینجا شاید نیازی نباشد که از خودتان دفاع کنید. میتوانید با یک تیزحسی، با یک جواب سریع میتوانید تمام کنید و بروید چون هدف زندگی شما چاپلوسی کردن نیست.
آن آدم خودش در مسیر چاپلوسی است که این حرف را زده، آن آدم خودش چاپلوس است که این حرف را زده و وقتی که با یک آدم چاپلوس دارید صحبت میکنید و وقتی دارید با یک آدم ببخشید احمق دارید بحث میکنید، کسی که از بیرون شما را نگاه میکند متوجه نمیشود کدام یکی از شما احمق است و کدام یکی از شما عاقل است و شما هم جزئی از آن حماقت دیده میشوید.
پس گاهی اوقات و میشود خیلی از اوقات اینکه با یک سری از افراد اصلا نباید بحث کنیم و با یک تیزحسی بگذاریم و برویم و بگوییم بله شما صحیح میگویید؛ بله شما چون خودتان این کاره هستید صحیح میفرمائید، ممنون از شما. یک تیزحسی، یک جمله ی کوتاهی را بگویید و رد شوید. گاهی پذیرش، خیلی به عزت نفس شما کمک میکند تا اینکه بخواهید دفاع کنید.
یک نکته ای را هم بگویم؛
اشتباه نشود من گفتم برای موضوعات مهم مثلا دزد نبودن برای شما مهم است، چاپلوسی نکردن برای شما مهم است و اگر کسی شما را دزد یا مثلا چاپلوس بداند گفتم که خیلی از مواقع لازم نیست که دفاع کنید. یک تیزحسی، یک تکه ای را میتوانید به طرف بگویید و رد شوید.
این برای مواقعی که در محل کار هستید و با یک همکاری دارید کار میکنید؛ نیازی نیست دفاع کنید ولی، یک مواقعی هست که قرار است یک ارتباط از بین برود، شما همکار هستید چند نفر از همکاران شما را دزد خواندن؛ چند نفر از همکاران به شما تهمتی زدند؛ اینجا گذاشتن و رفتن خلاف آن صحبت قبل است، باعث کاهش عزت نفس شما میشود.
قبلا گفتم باعث افزایش عزت نفس شما میشود بگذارید و عبور کنید ولی اینجا برای رابطه ای که قرار است کات شود، تمام شود بخاطر اینکه به شما تهمتی زدند؛ صحبتی کردند، ناروایی گفتند؛ اینجا باید بایستید و صحبت خودتان را انجام بدهید و اگر انجام ندهید و اگر از خودتان دفاع نکنید اینجا جایی است که کاهش عزت نفس شما، خودش را خوب نشان میدهد و بیشتر و بیشتر در چاه عدم عزت نفس فرو میروید.
برای ارتباطی که قرار است قطع شود و از بین برود و اینجا دفاع خودتان را جانانه میکنید و میروید. آن حالت قبلی برای حالتی بود که شما در محل کارتان هستید و با یک همکاری ارتباط کاری دارید ولی جایی که قرار است که ارتباط قطع شود، ازبین برود، حتما باید بایستید و صحبت خودتان را انجام بدهید.
این را فراموش نکنید!
عزت نفس شما چیزی نیست که به راحتی بخواهد زیرپا گذاشته شود و توسط آدم هایی که عزت نفس ندارند و برای خودشان حرمت قائل نیستند؛ بایستید و با تمام وجود صحبت خودتان را بکنید و بعد آن رابطه را قطع کنید. رابطه ی کاری و هرچیزی را . این موضوعی که میگویم برای مسائلی که مهم هستند و شما مقابله دارید با آدم هایی که هیچ ارزشی برای خودشان قائل نیستند.
هیچ عزت نفسی را ندارند. آدم هایی هستند که به قول معروف شخصیتشان پست است. ببخشید که اینطور میگویم. هیچ احترامی برای خودشان هم قائل نیستند.
در خیلی از موضوعات، در ارتباط با این افراد خیلی راحت بگذارید و بروید و یک تکه ی خوب، یک تیزحسی خوب، نصیبشان کنید و خیلی راحت عبور کنید.
من بابت همین میگویم که حتما فن بیان، مهارت های کلامی را آموزش ببینید و این خیلی به عزت نفس شما کمک میکند که وارد یک بحث نشوید، خیلی راحت با یک تیزحسی، با یک جمله ی کوتاه بحث را با این آدم هایی که عزت نفس ندارند، با این آدم هایی که نیاز نیست با آنها بخواهید ارتباط ادامه داری داشته باشید؛ از کنارشان رد بشوید و بروید. اگر با آنها بحث کنید آنها شما را در چاه حماقت خودشان فرو میبرند و عزت نفس شما را نابود میکنند.
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بسیارر عالی
سلام و درود بر شما
تشکر از همراهی شما بزرگوار
بسیار جالب و بروز
سلام و درود بر شما
ممنون از همراهی شما